انبار اِرنشتینگ آلمان، 1983- 1985 - کوسفِلد / سانتیاگو کالاتراوا
آسمان­‌نما، شهر علم و هنر والنسیا، اسپانیا / سانتیاگو کالاتراوا و فلیکس کاندلا، 2006

مرکز بین‌المللی فرهنگی اصفهان (فرشچیان) تهران، ایران / فرهاد احمدی، 2005 م (1384 ھ.ش)

مرکز بین‌المللی فرهنگی اصفهان (فرشچیان) بین سال­های 1367 تا 1384 خورشیدی طراحی و ساخته شد. طرح از لحاظ هندسی از تقارن قوی برخوردار است. یک حجم سازه­ای در مرکز بنا چون گردابی، آسمان را ابتدا به مرکز و سپس به قعر خود فرو برده، در حالی که از سوی دیگر این حجم با ارتعاشات متواتر فرارونده به صورت پلکانی به سوی آسمان سرکشیده است. این حفره که در جهت خورشید از میان به دو نیم شده است، اسطوره­ی شکاف عالم را به ‌ذهن می‌آورد. سطح پلکانی که در بیرون بنا و بر بام آن امکان نمایش در فضای باز را فراهم می‌سازد، تالارهای نمایش را در زیر خود جای داده است. در کانون تالار، یک فضای هشت‌ضلعی به ارتفاع سه­طبقه نهاده شده که لایه­ی زیرین آن همچون یک حوضخانه، فضای چای­خانه‌ را به دور خود سازمان داده است. برفراز آن تالار انتظار و در سطح سوم، فضایی با دیوارهای کدر و سنگین و سقف شفاف قرار گرفته است.
در دو سوی این مرکز تهی، فضاهای نیمه‌شفافی قرار دارند که پل­های معلق و شفاف از درون آن عبور می‌کنند و به ورودی‌های جانبی متصل می‌شوند. در زیر این پل­ها و اضلاع شرقی و غربی، نگارخانه‌ها قرار گرفته‌اند. این دو فضای نیمه‌شفاف که شب­ها با نور لاجوردی روشن می‌شوند، در ترکیب با ساختمان توپر آجری­مانندِ کاشی­کاری شده، جداره‌هایی سبُک و با تلألؤ ایجاد می‌کنند. چهار برجک در چهار کنج و میان حیاط‌های مرکزی در نگارخانه‌ها، تربیع کنج‌ها (فرشته‌های نگهبان) را که یک کهن‌الگو است، به نمایش می‌گذارند. در جداره­ی شمالی این بنا یک آب­نمای وسیع قرار دارد که جداره‌های آن با رواق­ها و بازارچه­ی هنر تعریف شده است.

مخاطبین پس از عبور از دروازه‌ها، از طریق دو پل به یک جزیره­ی میانی وارد می‌شوند و سپس از روی سنگ­ها، بر فراز آب، گذر می‌کنند و با انجام آیین وضو، وارد فضای تهی مرکزی می‌شوند. ورودی فضا از میان کوشک و دروازه­ی جداره­ی شمالی که با پیاده‌روی شهر ترکیب شده، در محور دید قرار می‌گیرد. همچون دیگر ابنیه­ی سنتی، دسترسی از این دروازه به درون، بدون گذر از مسیر گفته­شده مقدور نیست. این طرح از دو بخش اندرونی و بیرونی تشکیل شده است که بخش بیرونی، کارکردهای نمایشی و ارائه‌ی کالا و آثار را در غالب فضاهای گفته­شده در بر می‌گیرد و بخش اندرونی این بنا که در سه سطح در حول سه حیاط مرکزی ممتد که هر­یک هویتی ویژه دارند، شکل گرفته است و مجموعه­ی فضاهای آموزشی، اطلاعاتی و مدیریتی را در خود جای می‌دهد.
مرکز فرهنگی اصفهان یا مجموعه­ی فرهنگی-آموزشی فرشچیان که طراحی آن به اواخر دهه­ی شصت باز می­گردد و کار احداث آن پس از هفده سال پایان یافت، رتبه­ی نخست بخش ساختمان­های عمومی همایش ملی و طراحی شهری نقش جهان را کسب کرده است. این مجموعه نمونه­ای از طراحی با نگاهی معناگرا و به­کارگیری زبانی مفهومی، نمادین و استعاری برای انتقال پیامی معنوی و تلاشی در بازسازی تصویر “بهشت” است؛ فرهاد احمدی در­باره­ی این پروژه ی با ارزش و شاخص اذعان می­دارد که در آن سال­ها معمار جوانی بوده که تحت تأثیر اساتید بزرگ معماری ایران، همچون نادر اردلان و کامران دیبا، گونه­ای معماری مفهوم­گرا با گرایشی عرفانی را دنبال می­کرد.
این مرکز در زمینی به مساحت 10 هزار متر مربع و مجاور رودخانه­ی زاینده­رود در محله­ای با بافت جدید ساخته شده است. معماری ارزشمند این بنا یادآور نماد معماری عصر صفوی و مکتب اصفهان است که به شکلی نو و استادانه به صورت انتزاعی با عناصری همچون رواق، آب­نما و پل­های ظریف در میان آب و سازه­های خاص چادری در میان رواق­ها که نمادی از خیمه­ها و چادرهای مهمانان پادشاهان صفوی در زمان برگزاری جشن­هاست، سازماندهی شده است. معمار با استفاده از آب­نمای مرکزی علاوه بر اعلام حضور زاینده­رود در همان نزدیکی، با نمایش تصویر مجازی از حجم اصلی بنا که خود در پرسپکتیو و اندکی در دوردست واقع شده، تقارنی را که در امتداد محور طولی عرضه داشته با کمک آب­نما به بُعد سوم می­برد و در این حال بیننده را با خود و اثر معماری تنها می­گذارد و او را به درون ساختمان دعوت می­کند. تقارن فضا نشان از انسجام و “وحدت در عین کثرت” دارد. ایجاد فضاهای حرکتی و مکث و ریتم­های منظم، و همچنین قرار دادن بخشی از فضاها در زیرزمین، همگی نشان از ویژگی­های معماری مکتب اصفهان و عصر صفوی دارد و همین راز جاودانگی معماری­ست؛ چنانچه کریستوفر الکساندر در چارچوب رویکردی ساختارگرا بیان می­کند: «ما در بنا و معماری با “زبانی الگویی” روبه­رو هستیم.» به اعتقاد الکساندر، هر بنا از مجموعه­ای عنصر، نماد یا قواعد برای ترکیب این نمادها ساخته می­شود. بخش اعظم ساختار هر بنا یا هر شهر شامل الگویی از نسبت­ها و روابط است و نیز الگوهای بزرگ­تری که آن را در بر دارند.
فرهاد احمدی درباره­ی شکل­گیری مجموعه چنین می­گوید: «از نظر من پروژه اینگونه تحقق می­یابد، گویی قطره­ای از کیهان در مرکز پروژه در آن هشت­ضلعی که نمادی خاکی از بهشت است فرو می­افتد؛ درست مانند سنگی که در آب می­افتد و موج ایجاد می­کند، صورت­گیری یا تجلی مادی این اثر کیهانی در واقع امواجی­ست که آمفی­تئاتر را ایجاد کرده و آن را به آسمان سوق می­دهد؛ در واقع نوعی معاشقه و یا تعامل بین زمین و آسمان، کیهان یا عالم صورت با عالم مثال.»
از نظر کاربردی، تراکم و غلظت کاربری­های مجموعه از مرکز به بیرون کاهش می­یابد. به بیان دیگر، فضای تهی که در مرکز پروژه قرار گرفته و تالارها را در خود جای داده، تأثیر خود را بر اطراف نیز گذاشته و لبه­ها را نیز بی­ماده و شفاف کرده است، تا آنجا که در بخش مجاورِ خیابان، رواق نیز حذف شده و ساختمان از طریق دروازه­ی ورودی با پیاده­روی شهری ترکیب می­شود. ساختمان از طریق هفت دروازه که از نظر مقیاس نیز بر آنها تأکید شده، به فضای پیرامون خود متصل می­شود. استفاده­ی هوشمندانه از هفت دروازه و تأکید بر آنها شاید اشاره­ای است بر هفت دروازه­ی بهشت موعود، استعاره­ای دیگر از مفهوم آن جهان، انعکاسی دیگر از عالم مثال در عالم خاک. ترکیب آب و نور و عبور نور از آب در طراحی فضاهای داخلی مجموعه به خدمت گرفته شده است و موجب رساندن نور به فضاهایی از قبیل رستوران و گالری­ها که در زیر سطح زمین جای گرفته­اند می­شود. فضای هشت­ضلعی مرکزی علاوه بر اینکه از نظر موقعیتی در مرکز پروژه قرار دارد، به نوعی نقطه­ی شروع حرکت بازدیدکنندگان و کاربران مجموعه نیز هست. هندسه­ی قوی، حضور آب و ترکیب شدن آن با نوری که از پل­های شفافی که به این فضا ختم می­شود و از آن گذر می­کند، فضایی مشابه سربینه­ی حمام­های سنتی ایجاد می­کند که آنها نیز خود مرکز رویدادها و اتفاقات مهم اجتماعی بوده­اند.
استفاده از پل و تأکید بر آن در طرح نیز به مثابه­ی گذرگاه و جداکننده­ی پاکی و پلیدی در این معماری معناگرا حضوری پررنگ دارد؛ گذرگاهی بر پاکی و آب برای انتقال به فضای اصلی. معمار با عدم استفاده از رنگی ویژه و خالص بر خلوص فضای معماریش افزوده است. آنچه به­عنوان رنگ در طرح استفاده شده، در واقع طیفی بی­رنگ است که وقتی با نور ترکیب می­شود، تصویری خیالی از رنگ­هایی زیبا را در ذهن ناظر پدید می­آورد. امیرحسین عجمی در مورد این پروژه چنین می­گوید:
فضاها و مجموعه­های شهری را نباید از شهر تفکیک کرد. آنها باید در ارتباط با شهر و فضاهای آن باشند، همان­گونه که فرهاد احمدی در طراحی مجموعه­ی فرشچیان اصفهان با کم گرفتن ارتفاع ساختمان و قرار دادن بخش عمده­ای از فضاها در داخل زمین، مکان­یابی مناسب ورودی­ها در اطراف پروژه و بازگذاشتن ضلع مجاور خیابان برای ورود عابرین، فضایی شهری ایجاد کرد که در و دربند ندارد و عابرین پیاده هر لحظه می­توانند به آن وارد شوند و از آن عبور کنند، به­خصوص که ارتباط مؤثر این مجموعه با پارک­های حاشیه­ی زاینده­رود به­عنوان شبکه­ی پیاده­ی­ فعال، این نقش را پررنگ­تر می­نماید. همچنین وجود محل­هایی برای نشستن در کنار آب­نما، اختصاص بیش از نیمی از سطح پروژه برای استفاده­ی آزاد عمومی و به­کارگیری عناصر طبیعی و مصنوعی دعوت­کننده به داخل، این نقش را تقویت کرده است؛ اما متأسفانه پس­از بهره­برداری، حصارها آمدند و راه رفت­وآمد آزاد عابرین پیاده به حیاط این بنای عمومی را بستند و مجموعه را از شهر جدا کردند. با تابلوهای مختلف، وصله­های ناجوری بر قامت بنا زدند و این تابلوها حجابی شدند بر جسم زیبای این مجموعه­ی فرهنگی و جداره­ی شهری و خاری بر چشم شهروندان فرهنگ دوست شهر اصفهان و به بهترین وجه ممکن جلوه­های زیبای آن را مخدوش و کم­رنگ ساختند!
به هر حال، فرهنگسرا از جمله فضاهایی است که معمار به لحاظ نوع کاربری در آن با حداقل محدودیت روبه­رو است و می­تواند به مانورهایی خلاقانه دست بزند. فرهاد احمدی را می­توان صاحب پروژه­هایی موفق در این نوع نگاه به معماری دانست که طراحی مرکز فرهنگی سینمایی دزفول شاهدی دیگر بر این مدعاست. جای­­جای این مجموعه نیز در عین یادآوری کامل یک معماری بومی و ایرانی در تمام لحظات و مؤید برخوردی عمیق و ریشه­ای با این مقوله است؛ نتیجه­ی کار، صمیمیتی تام با کاربر و ملاقات­کننده برقرار کرده و هرگز در ورطه­ی سطحی­نگری سقوط نمی­کند. نور و رنگ در کنار برخورد­های حجمی و حرکت آب از یک طرف و آجرکاری­ها با اجرای دقیق و تحسین­برانگیز که نیم­نگاهی به معماری آجر دزفول نیز دارد، از سوی دیگر، کاری می­کند که بیننده ساعت­ها از حضور در بین این همه زیبایی هوشمندانه خسته نشود.

مدارک فنی


منتشر شده در : یکشنبه, 4 آگوست, 2024دسته بندی: دسته بندی نشدهبرچسب‌ها: