فرانک گهری
خانهی گهری، 1979
سانتا مونیکا، کالیفرنیا

این خانه که برای سکونت خود معمار در اواخر دههی 1970 طراحی شد، بازآفرینی کنایهآمیز یک خانهی حومهای معمولی ساختهشده در اوایل سدهی بیستم است. گهری با الهام پذیرفتن از موج عوامگرایانهی «ابلهانه و معمولی» ونچوری (که گهری نخستین بار آن را در مرکز خرید ناحیهی سانتا مونیکا به کار برده بود)، تصمیم گرفت ساختار قاب چوببستی را نمایان سازد و سپس این فرم نسبتاً عریان را با پوشش آزاد و کلاژ مانند جدیدی متشکل از مواد و مصالح خیابانهای تجاری امریکایی (ورق آهن موجدار و حصار توری سیمی) بپوشاند. او با توسل به این مصالح، همزمان هم ذهنیت نادرست مبنی بر تعلق خانههای حومهای به طبقهی متوسط را به مبارزه طلبید و هم کل شرایط پردردسر ابرشهرهای امریکا را به انتقاد گرفت.
گهری، به معنای واقعی کلمه، با استفاده «استراتژی ساختارشکنِ» پیشگامانی چون گوردون ماتا-کلارک نقاش، تصویری فوقالعاده مبهم و دوپهلو به وجود آورد. همیشه هنگامی که پای ویرانههای متروکه یا بناهای در دست ساخت در میان است، بحث دربارهی چنین رویکردی دشوار مینماید.
خانهی گهری ترکیب و کلاژی است شاعرانه و پیراسته از عناصری حاوی اشارات فراوان به تاریخچهی غنی هنر و معماری سدهی بیستم. پیوند ظریف و سنجیدهی آهن موجدار، توری سیمی، شیشهی مسلح، چوببستهای عریان و پوشش کهنهنما یادآور کورت شویتِرز هستند: نه تنها مرتسباو(Merzbau) مشهور او، بلکه همچنین کلاژ زیبایی که از دور ریختنیهای شهر صنعتی ساخته بود. طرح گهری همچون پلهای است که شویتِرز را از یک گوشهی قرن به روبرت راوشنبرگ در گوشهی دیگر متصل میسازد؛ پلهای که گهری کوشید آن را در قالب فرهنگ معماری معاصر و با استفاده از این کلاژ چوببستهای عریان و تیرهای شیروانی چوب سرو و پوشش چندلایهی بام، به تصویر درآورد. بخشهای خاصی از این ویرانه، همانند شبکهی تیرهای نمایان شیروانی در زیر لبهی بام، به شکلی تحریککننده غیرقابلدسترسی باقی گذاشته شد. از سوی دیگر، از آنجا که بنای اولیه با بخشهای الحاقی بزرگی توسعه پیدا کرد، برخی از عناصر رایجی که معمولاً همراه با محیط بیرونی به ذهن متداعی میشوند، در طرح گهری سر از فضای داخلی درآوردهاند. برای نمونه میتوان به پنجرهای اشاره کرد که در ساختمان پیشین، خارجی به شمار میآمد و اینک با پوشش جدیدی از شیشهی آینهای، بخشی از قفسهی دارو شده است.
گهری هستهی نمادین خانه را از اتاق نشیمن پیشین (که در جای خود باقی ماند) به بخش الحاقی آشپزخانه منتقل کرد که از بالا نور میگیرد و در میان پوستهی بیرونی آهن موجدار و قاب چوببستی اولیهی خانه معلق است. این فضا به کمک یک مکعب شیشهای با قاب چوبی مسقف شد که به نظر میرسداز بالا بر سازهی اصلی خانهی اولیه فرو افتاده است. بدین گونه هم یک نورگیر سقفی فراهم شد و هم پنجرهای پیشآمده برای حجم جدید آشپزخانه و غذاخوری جدید به وجود آمد.
رویکرد گهری متضمن ادغام کامل همهی مرزهای جداکنندهی معماری از هنر است. شمّ تیز و هنرمندانهی او بر شماری از معماران جوانتر کالیفرنیای جنوبی، از جمله فرانک ایزرائل، تأثیر گذاشته و او را، هرچند ناخواسته، به بنیانگذار مکتب کالیفرنیایی جدیدی تبدیل کرده است، مکتبی در چهرهی گهری به صورت رقیبی جدید، نیرومند، مستقل و ظاهراً پرطرفدار، برای آوانگارد قرن بیستمی درآمده است.