خانهی پرویز تناولی، اثر کامران دیبا
نوشتهی الناز رحیمی

خانهی تناولی اولین و آخرین کار معماری تکواحدی مسکونی کامران دیبا در ایران است. این یک کار کلیدی بود که بعدها راهگشای طراحی دفتر مخصوص یا پژوهشگاه دانشهای بنیادی (IPM) امروزی شد؛ یعنی ارتباط نزدیک بین سطوح طبقات مختلف، با استفاده از نیمطبقه ایجاد شده و پاگردها به سطوح بزرگ طبقات تبدیل میشوند. الناز رحیمی در توصیف معماری این خانه که در شمارهی 25 فصلنامهی هنر معماری به چاپ رسید، چنین بیان میدارد:
بعد از گذر از سراشیبی کوچهای طولانی به خانهای میرسیم که خانه است و نهتنها سرپناه. آنچه از سمت کوچه دیده میشود نمایی از دیوارها و شکستگیهای آجری با پنجرههای سبزرنگ است که در پس دیوار بلند حیاط پنهان شدهاند. خانهای باابهت و استوار که چون سرو وسط حیاط سالهاست به کوچه مینگرد و با جاذبهای رمزآلود ما را برای دیدنش مشتاقتر میکند. صاحبخانه در میگشاید و ما با گرما و احترامی ایرانی وارد حیاط میشویم. حیاطی کوچک با سروی بلند که چهارچوب آجری یاسپوشی آن را قاب کرده است. راهروی دالانمانند عریض و سرپوشیدهی زیبایش هر تازهواردی را به درون فرا میخواند و گویی نیمنگاهی است به بهشت پسِ خانه. در سمت چپ دالان نیز درِ ورودی چوبی زیبایی به چشم میخورد. با ورود به خانه درمییابیم که فضای داخلی القاگر نوعی گشودگی، آرامش و سکوت است؛ حسی شبیه به حضور در یک گالری هنری. در کنار این روشنایی، سیالیت فضایی و آزادی ناشی از چیدمان خانه، عناصر شومینه، کفپوشهای چوبی گرم، فرشهای رنگین و نقوش متنوعشان اعلام میدارند که اینجا خانهی یک هنرمند یا به عبارتی خانهای طراحیشده برای یک هنرمند است.در گفتوگو با استاد تناولی، صاحب و ساکن این خانه، دریافتیم که معمار چطور با درنظر گرفتن تمام نیازهای خانواده، تک تک فضاها را طراحی کرده است و در کل ایدهی اصلی طرح، همان سیالیت و نمایش آثار خود استاد در گوشه و کنار خانه بوده است و تأثیر چشمگیر این ایده را میتوان در جای جای خانه دید.
تک تک فضاها با دیوارهای نیمهباز و اختلاف سطوح از هم جدا میشوند و در هریک از ترازها که بایستیم میتوانیم قسمتهای دیگر را ببینیم. فضا بسیار خوانا و گویاست. در این محیط مرزی میان هنرها وجود ندارد. قالیبافی در کنار مجسمهسازی، مجسمهسازی در کنار معماری، مجسمههای تناولی در کنار معماری دیبا؛ حدود 40 سال است که اینها در کنار هم زندگی میکنند، تفکیکناپذیر گشتهاند و هر دوستدارِ هنری را تحت تأثیر قرار میدهند، به قول کریستوفر الکساندر: «با هویتی بینام که نمیتوان بهراحتی تعریفش کرد». در قسمت ورودی با نگاهی به یکی از فرشهای دستبافِ استاد و عبور از چند پله به سالن اصلی و بزرگ خانه میرسیم که پنجرهای سراسری رو به حیاط جنوبی دارد و شومینهی زیبایی در مرکز آن نصب شده که نشیمن و محل پذیرایی از میهمانان است. البته در زمان ساخت، با نشستن در این قسمت، منظرهی زیبایی از جنوب شهر دیده میشد، تا حدی که تراسی بزرگ در این بخش از ساختمان طراحی شده بود که بعدها و تحت نظارت خود دیبا حذف و به فضای سالن پذیرایی اضافه شد. اکنون دیگر به خاطر ساختوسازهای نامتناسب و ناخوشایند شهری در اطراف بنا، اهل خانه به درختان حیاط که مانع دیدن آشفتگیهای پیرامون میشوند، بسنده کردهاند. سالن اصلی از سمت چپ با چند پله به یک فضای تقسیم منتهی میشود. این فضا از یک طرف به اتاقکی نیمهباز و بدون در راه دارد که به سالن و پلهها گشوده میشود و تعدادی از پوسترهای نمایشگاههای مختلف استاد در آن نصب شده است و از طرف دیگر به پلههای طبقهی بالا راه دارد. در ادامه، به اتاق نشیمن میرسیم که آن هم با پنجرههای وسیع و رو به جنوبش بسیار روشن و دلباز است و با مبلمان راحتی و یک میز ناهارخوری مدرن و زیبا چیدمان شده است. در پاگرد پلهها، فضاهای مکث نسبتاً بزرگی فراهم آمده که تابلوهای نفیسی از هنرمندان بزرگ در آنها نصب شده است و به سالن بزرگ دید دارد. در طبقهی بالا، راهرویی باریک به کتابخانهی شخصی صاحبخانه منتهی میشود که از شمال و جنوب نور میگیرد. راهرو هم پنجرههایی روبه حیاط ورودی دارد. در نهایت، پلهها در تراز اتاق خوابها خاتمه مییابند. فضای خصوصی خانواده در طبقهی آخر تعریف شده است. بخشهای خدماتی، سرویسها و آشپزخانه در طبقهی همکف جانمایی شدهاند که در عین دسترسی آسان، چندان در معرض دید نیستند و حسوحال هنری فضا را برهم نمیزنند. در کل، سفیدی یکپارچهی دیوارها، پنجرههای وسیع، کفپوشهای چوبی و اختلاف سطوح سنجیده، در کنار ستونهای آجری و فرشهای رنگین گسترده در خانه، فضایی ناب و برازنده خلق کرده است. پنجرهی سالن پذیرایی به حیاط پشتی باز میشود؛ حیاطی شیبدار، پوشیده از چمن و یاس و درختان بلند قدیمی که استخر بزرگی هم در مرکز آن قرار دارد. کارگاه مجسمهسازی در انتهای این حیاط ساخته شده است و پلههای پوشیده از پیچکِ حیاط، مسیر خانه تا محل کار استاد را میآرایند. نمای خانه از سمت جنوب بسیار پرکارتر و بزرگتر به نظر میرسد.گویا معمار نمیخواسته نمای رو به کوچه چندان خودنمایی کند و در نتیجه از سمت کوچه کمتر میتوان درمورد حجم اصلی بنا اظهار نظر کرد. اما از سمت حیاط پشتی، یعنی همان نمای جنوبی، ساختمانی عظیم در مقابل شما ظاهر میشود که پلکان آجری زیبایی به طبقات مختلف دارد و تراسها و پنجرههای سراسری آن ابهت و استواریش را دوچندان کردهاند. این خانه یکی از باارزشترین آثار معماری مدرن در سیستم خانهسازی معاصر ایران است که با هنرمندی تمام و متناسب با نیاز صاحبانش طراحی شده و بعد از چهل سال همچنان بینقص و کارآمد است. چنانکه عملاً میتوان گفت طی این سالها تغییری در آن صورت نگرفته و این خود گواه بر کاربردی بودن خانه و هنرمندی طراح این بنا است.
در بازنگری کلی خانهی پرویز تناولی باید گفت که این بنا در سال 1346، یعنی در سالهای ابتدايی ورود دیبا به تهران توسط شخص وی طراحی و نظارت شده است. همانطور که گفته شد كامران ديبا علاقهای به ساختن ویلای شخصی نداشت و هدفش به قول خودش “معماری مردمی” بود؛ یعنی نوعی معماری كه جنبهی مصرف عمومی و شهری دارد و از محدودهی تملک خصوصی به دور است. کامران دیبا در پاسخ به این سئوال که پس از گذشت سالها، نظرش در مورد طراحی خانهی تناولی چیست، گفت: «از انجام آن خوشحالم. پرويز جز یک دوست ديرين من، يک هنرمند صاحبنظر هم بوده و در نگهداری و چيدمان آثار و مجموعه هنری خود در این منزل، همانند يک موزهدار، با سليقهی خاص و به بهترين وجه اين خانه را به نمایش گذاشته است.»
در اين طرح كه همزمان با طراحی و ساخت پارک شفق (1348-١٣45) صورت گرفت، حال و احوال و جزئيات مشترکی به چشم میخورد؛ از جمله استفاده از بندكشی سفید، مصرف آجر سفيد و زيرپنجرههای شيبدار. طرح اين منزل در اطراف محور پلكان مركزی تنظيم شده است. يكی از دغدغههای ديبا از زبان خودش، “مسئلهی پله و جدايی سطوح طبقات” بود. او برای حل مشكل، به این نکته توجه کرد که هر پاگرد، طبقهای را تشكيل دهد؛ یعنی طبقات از هر نيمپلكان شروع شوند. در نتیجه حضور پله در طرح کمرنگ شد. دیبا در این باره میگوید:
در آن زمان من در پی معماری باز و ایجاد ارتباط بين طبقات منزل بودم كه نتيجهاش میتواند رابطهی حسی نزدیک میان ساکنان در طبقات مختلف باشد. منظورم باز كردن سطوح طبقات به يكديگر و اجتناب از ایجاد دالانِ پلكان بين دو طبقهی مجزا بود. هدف بعدی، بهعنوان باز كردن فضای داخلی و ایجاد رابطهی حجمی میان طبقات تعریف شد.
این ایده و کانسپت معماری به صورتی بزرگتر و روشنتر در ساختمان شمال فرهنگسرای نیاوران یعنی ساختمان دفتر مخصوص سابق یا همان پژوهشگاه دانشهای بنیادی فعلی، مطرح شد. در این طرح توجه و هدف معمار، ایجاد فضاهای جالب داخلی بود؛ یعنی اجرای طرحی درونگرا که نمای خارجی ساختمان صرفاً تابع و انعکاسی از فضاهای درونی باشد.
معماری معاصر ایران :مسکونی
________________________________
نام پروژه :خانهی پرویز تناولی
موقعیت پروژه: تهران
معمار: کامران طبابائی دیبا
زمان ساخت: 1348-1346 خورشیدی