تضییـع آثار معمـاری
کامران دیبا

کامران دیبا
رسیدن مجلّه به دست من و مشاهدهی تصاویری از آثار گذشتهی اینجانب، در وهلهی اول موجب مسرّت شد؛ ولی طولی نکشید که دلخوری جای آن را گرفت. البتّه متون تهیه شده صحیح و بجا بودند، ولی متأسفانه آنچه در تصاویر دیدم، اسکلت بیجانی از آثاریست که بهشکلی زشت و بیسلیقه «بَزَک» شدهاند. این دخالتها و آرایشهای نابجا توسط باغبانان، مأموران خرید دستگاهها و بناها، مسئولین اداری، و در نهایت بهشکلی افراطی، توسط معماران انجام پذیرفته شده است. پس عنوان «معماری از کامران طباطبایی دیبا» با تصاویر مندرج چندان همخوانی ندارد و مناسبتر به نظر میرسید اگر به جای آن نوشته میشد: «نمونهای بارز از تضییع آثار معماری». لذا برای اطّلاع علاقهمندان معماری معاصر ایران، مخصوصاً برای آگاهی معماران جوان، فرصت را غنیمت میدانم تا نکاتی را متذکّر شوم:
احترام به آثار همکاران، از اصول اخلاق حرفهای هر معمار است. یا بهتر بگوییم، باید باشد. آیا میتوان تصور کرد کسی در تابلوی کمالالملک دست ببرد و برای بهتر کردن آن بلبلی در پنجره گذاشته، گلی در گلدان کاشته و یا اقدام به ترمیم سبیلهای پرسوناژ نقّاشی کند؟ آیا میشود داستان صادق هدایت یا شعر نیما را بهسازی کرد؟ مسلّماً نه! چون این آثار احترامی دارند. این احترام جزو فرهنگ هُنری و ادبی ماست. ولی متأسفانه احترام به آثار معماران بهدرستی آموزش داده نشده. متولّی این امر مدارس تربیت معمار هستند، که میبایست این اخلاق را به فرهنگ معماری تبدیل کنند.
البتّه، ناگفته پیداست که در بعضی موارد ضرورت دارد که دخالتهایی در کار معمار صورت پذیرد؛ اما متأسفانه در ایران معمول است وقتی برای تعمیر یا محوّطهسازی به معماری رجوع میشود، وی میپندارد که این فرصتی است برای بهبود، بهروز کردن، یا زمینهای برای بُروز خلاقیتهای فردی. کمتر معماریست که فکر کند هدف اصلی تعمیر یا تغییر، باید مراعات اصول فکری معمار اصلی و عدم انحراف از آن باشد. برای اثبات این امر سیاههای از دخالتهایی را که در مورد آثار اینجانب صورت گرفته، به همراه تصاویر آنها، به حضور خوانندگان ارائه میکنم.
پارک شـفـق
در دو باغچه به جای دو درخت رُمانتیک و سایهدار بید مجنون، دو عدد چراغ پایهکوتاه جایگزین شده است
. البتّه شاید برخی از دوستان بگویند «دو تا درخت که ارزش این حرفها را ندارد!» ولی مسئله این است که در این مورد ایدهی پارک و باغسازی آن مطرح است، نه صرفاً معماری آن. توجّه شما را به پیشانی و جلوی کتابخانه جلب میکنم. آیا واقعاً به چنین تابلویی نیاز است؟ مگر کتابخانه، مغازه است که برای جلب مشتری احتیاج به چنین تابلویی داشته باشد. اگر دقّت کنید، پلّههای نشیمنِ این محوّطه گنجایش بیش از پنجاه نفر را دارد. نصب نیمکتهای چوبی در اینجا بهکلّی زاید و غیر ضروری است و صِرفِ خرجتراشی. ضمن این که در طرح محوّطه، وصلهی ناجوری محسوب میشود.
متأسفانه هرچه که سقف ندارد، برای ما بیارزش است. چون محوّطهسازی که اساساً ارزشی ندارد و باغسازی را هم اغلب با باغبانی خَلط میکنیم. عکس پایین صفحهی ۸۰، در اصل پُلی بوده که ضمناً سایبانی برای کودکان و اولیای آنها فراهم میآورده است. سایبان زیرِ پُل توسط یکی از مدیران پارک به چایخانه، و بعدها همانطور که در این عکس مشهود است، به «سرای کتاب» مبدل شده است. ضمن اینکه بر روی آن آلاچیقی هم برپا شده. لطفاً به کاشیکاری سرای کتاب توجّه کنید که در داخل آن حتّی یک کتاب هم وجود ندارد! این عکس مربوط به سالن سخنرانی است که ضمناً دیواریست که زمین بازی کودکان را محصور کرده و ارتباط فضایی بین دو طرف پُل را از بین برده. تغییر چراغها، سطل آشغالها، نوار سبز روی نما، ساختمانها، تعویض نامناسب نیمکتها، تغییر باغسازی و جایگزینی درختها، رنگ آبی حوض و آبریز، بندکشی آبیرنگ سنگها، تغییر رنگ نردهها و تغییر عملکرد ساختمانها و بنای ساختمانهای جدید و تغییر طرح پنجرهها. از همه بدتر بندکشی مجدّد آبیرنگ دیوار سنگی است. این اقدامات که به دستور مدیران این پارک انجام گرفته، ظاهراً همچنان ادامه خواهد داشت
مجموعهی نیاوران (پارک و فرهنگسرای نیاوران)
باغسازی و محوّطهسازی اینجانب، بهشکلی جامع توسط یک فرد حرفهای ضایع شده است. این مجموعه به صورت سه بخش مستقل از هم طرّاحی شده: ۱. بخش اداری؛ ۲. بخش باغِ ایرانی؛ ۳. بخش ساختمان فرهنگسرا.
این سه بخش مجزّا هستند. باغ ایرانی در واقع بیشتر ترمیم شده است. وضع موجودِ باغ قدیمی، چون مفهوم سنّتی «آبیاری سطوح مختلف باغ شیبدار» را در بر دارد، ربطی به معماری مدرن فرهنگسرا ندارد. ادامهی این آبریز توسط آبریز دیگر و وصل آن به حیاط فرهنگسرا، یک نوع رویارویی معماری سنّتی و مدرن است؛ ضمن اینکه این فضا ــ که برای نمایشهای فضای باز و ایجاد غرفههای موقّت تعبیه شده است ــ را بخشبندی میکند. در هر صورت وجود این حوض در جوار آبریز مدرن، بیمعنی، زائد و مزاحم است. در مرحلهی بعدی، تمام کفسازی این محوّطه و حیاط مرکزی توسط معمارْ بازسازی شده و کفهای ساده و مینیمال آن، تبدیل به بافتی از نقش و نگار شده است. در قسمت پارک و آبریز، آنها بهصورت اولیه نگهداری شده بودند تا روایتی شاعرانه از وضع اصلی این باغِ در اصل خصوصی باشند، حال آنکه اکنون بهصورت منظّم با سنگ کفسازی شدهاند و این فضا با تعبیهی چراغهای منظّم، نیمکتها و سبد آشغالها، به صورت یک گردشگاه خیابانی در آمده است. ضمناً چراغهایی که با قیمت گزاف از ایتالیا خریداری کرده بودم، برچیده و با چراغهای بیربط دیگری تعویض شدهاند. و بالأخره، توجّه شما را به پلّههای لبهدار ورودی و پنج پرچم در بالای سردر (صفحهی ۹۴) جلب میکنم.
مسئلهی «تضییع معماری» تنها منحصر به آثار اینجانب نیست، بلکه مربوط به رفتار جمعی نسبت به آثار دیگر معماران نیز هست. البتّه، ایراد و طرح مسئله کافی نیست. باید به اطلاع برسانم که این دو اثر توسط سازمان میراث فرهنگی به ثبت رسیدهاند که بنابراین باعث میشود مسئله صورت دیگری به خود بگیرد:
۱. اداره یا سازمان ثبت آثار معماری مدرن، مخصوصاً در مورد ساختمانهایی که مورد استفاده عمومی هستند، لازم است برای هر ساختمان یک پرونده تشکیل داده و یک معمار علاقهمند و خبره را به صورت دائم به سرپرستی این اثر معماری بگمارد. در نتیجه هرگاه کارهای تعمیراتی لازم شد یا ترمیماتی ضروری بود، این فعالیتها نه صرفاً بهواسطهی این سرپرست، بلکه تحت مدیریت او انجام پذیرد. این اقدام هزینهی چندانی ندارد، چون به هر حال، در مورد هرگونه فعالیت ساختمانی یا خرید و غیره، بودجهای لازم است، که در آن هزینهی نظارت معمار سرپرست هم در آن گنجانده میشود. ضمناً وجود معمار سرپرست مقرون به صرفه است، چون مانع تحمیل هزینههای غیر ضروری از سوی رؤسای اداری و معماران مشتاق میشود.
۲. از مشاورت و همکاری استادان و نیروی کار دانشجویان نیز میتوان حتّی بدون هزینه بهره برد و از این طریق اقدام به جمع آوری مدارک، مصاحبه و غیره نمود تا بتوان در مورد هر یک از این ساختمانهای ثبت شده، پرونده تکمیلی تشکیل داد. در این مورد اصراری نیست که این کار فقط با تولیت میراث فرهنگی یا سازمان ثبت آثار معماری انجام شود، بلکه مراکز دانشگاهی میتوانند به طور مستقل عمل نموده و با جمع آوری مدارک، از جمله مصاحبه با معماران در قید حیات، در حفظ میراث فرهنگی معماری مدرن، مؤثر باشند.
سازمان ثبت آثار معماری مدرن، کار ارزندهای انجام داده که آثار معماران معاصر و زنده را هم در لیست خود منظور داشته است. درست کردن لیست، نیّتی والا، ولی در عمل ناکافی است. به عنوان مثال، بعد از اعلام لیست ساختمانهای مدرن، این سازمان با معماران مربوطه یا همکاران آنها هیچگونه تماسی نگرفته است، پس عملاً چگونه امکانپذیر است که از شرایط اولیه و مفاهیم معماری مربوطه مطلع باشد؟ مثلاً اینجانب بعد ثبت سه اثر معماریم در این لیست، حتّی یک نامه یا اعلامیه نیز در این مورد دریافت نکردهام. این مسئله در مورد بقیهی همکاران نیز صادق است.
۳. بودجهی سالانهای در نظر گرفته شود که بهصورت طویلالمدّت (سالیانه) برخی از تغییرات زائد حذف و کوشش شود که این طرح تدریجاً به صورت اولیه در آید. به عنوان مثال تغییر رنگ، چراغها، برداشتن نیمکت، حذف آبریزهای بیجا و بازگشت به طرح اولیه که همهی اینها جمعاً مشمول هزینهی هنگفتی نخواهند بود.
سوء تفاهم نشود که از چاپ این مقاله ناراضی یا ناخشنود هستم، بلکه خیلی خوشحالم که این وسیلهای شد تا بعضی از معضلات حرفهی خودمان را مطرح کنیم. در خاتمه از بذل توجّه شما و هیئت تحریریه، متشکّرم.
کامران طباطبایی دیبا
دی ماه ۱۳۹۰