ســـرمقاله
آرتور ابهام پوپ
اهمیت و خصلت هنر ایرانی


«هنر ایرانی هدیهی جاویدان ملت ایران به جامعهی جهانی بوده است. هنرمندان ایرانی، هنر را جلوه گاه جمال و جلال خداوند میدانستهاند» «هنر ایرانی نیروهای آسمانی را میجوید»، هنر ایرانی یک پدیدهی تاریخی حائز اهمیت قدر اول است. به نظر میرسد که اساسیترین و شاخصترین مشغلهی اقوام ایرانی پرداختن به هنر بوده است. کاملترین سابقهای که از زندگی این مردم بازمانده است، و ارزندهترین سهمی که در تمدن جهانی داشتهاند همین هنر است، و تاریخ هنر آنان بسیاری از مسائل تاریخ فرهنگ بشری را روشن میکند. در آن نخستین تمدن بشری، که بیش از شش هزار سال پیش در فلات ایران پدیدار شد، هنر یک عنصر اساسی بود که در همهی دورههای بعدی هم نقش حیاتی بر عهده داشت و در سراسر این مدت ویژگیهای مشخص و بارز خود را حفظ کرد. این هنر که در همان مراحل نخستین به مرتبهی بلندی رسیده بود، توفیق یافت که در زمینههای بسیار و به شیوههای گوناگون، که در عین حال ارتباط ذاتی و سازوارهای (ارگانیک) با هم دارند، سلسلهی طویلی از شاهکارهای هنری بیافریند.
نبوغ و روح خاص ایران کاملترین تجسم خود را در هنرهای به اصطلاح تزیینی به دست آورده است؛ یعنی هنرهایی که راز تاثیر آنها در زیبایی نقش و طرح نهفته است. در این رشتهها، ایران به تسلطی رسید که در طول بیمانند تاریخ فرهنگ این سرزمین کمتر تزلزلی بدان راه یافته است. این قریحه و استعداد آراستن و تزیین در همهی آفرینشهای هنری ایران تابان است. مردم ایران گویی بر حسب مفاهیم تزیینی میاندیشند. زیرا که همین روشنی و دقت طرح و وزن در شعر و موسیقی آنان نیز دیده میشود.
به راستی، اهمیت خاص هنر ایرانی در این است که معتبرترین نمایندهی این نظر است که غرض نخستین هنر بازنمایی نیست، بلکه تزیین و زینت بخشی است. این اصل در بسیاری از آثار هنری آسیا رعایت میشود و در بعضی از دورههای هنر اروپایی هم دیده میشود؛ به خصوص در دورههایی که اروپا در تماس نزدیک با مشرق زمین بوده است. از طرف دیگر، هنر آسیایی هم در لحظاتی بازنمایی را به منزلهی هدف خود پذیرفته است. اما به طور کلی این دو دیدگاه با هم تعارض دارند و بر نظریههای متفاوتی دربارهی ماهیت واقعیت و رابطهی انسان با آن بنا شدهاند. با این همه، این دو نوع هنر با یکدیگر ناسازگار نیستند، زیرا که در نمونههای عالی هر هنری هر دو جنبه رعایت میشود؛ گیرم که نسبت آنها بر حسب روح فرهنگ مورد بحث کم و زیاد میشود. در ایران، اصل تزیین اقتدار خود را بسیار به ندرت تنزل داده است.
در هنر ایران، کمابیش در همهی دورهها این شور و اشتیاق شدید به تزیین با مهارت فنی کامل و قوهی ابداع فراوان تحقق و تجلی یافته است. برای کهنترین سفالینههای منقوش، با تمام مقدوراتی که از جهت فنی در سدههای بعد پرورانده شده است، مشکل بتوان نظیری یافت. این سفالینهها با آن نازکی شکنندهی واهمه انگیز و همواری و ظرافت دلپذیر، پوشیده است از نقشهایی که با کمال مهارت برای هر ظرفی طراحی شده است و کیفیت بدیع و حالت زندهی آنها چشم را خیره میکند. کهنترین آثار سرامیک جهان هنوز به یک معنی بهترین آنها به شمار میرود. درست است که هنر سفالگری از عهد هخامنشی تا پایان دورهی ساسانیان میلنگد، این هنر در سدههای نخستین اسلامی از نو شکوفا میشود. از لحاظ شیوایی شکل، زیبایی و تنوع رنگ، حالت زنده و گیرایی، و تناسب آرایهها، ظرفهای ایرانی آن دوران هنر سفال لعابدار را به مدارج تازهای از کمال میرسانند.
همین چیرهدستی در آفرینش آرایههای گوناگون، همه شیوا و خوش ترکیب و آراسته به رنگهای هماهنگ، همراه با ظرافت ساخت و مهارت فنی، پیروزی مشابهی را برای انواع مصنوعات دیگر در امکان آورد. چنین بود که تمامی امکانات فرش بافی به کار گرفته شد و در نساجی کیفیتهایی به دست آمد که از هر مقایسهای سربلند بیرون میآید. به علاوه، این استعدادها در همهی هنرهای دیگر و حتی در صنعت هم موثر افتاد. چیزی نبود که انسان بسازد یا به کار برد و به صرافت طبع صورت زیبایی به خود نگیرد: از باغ و نوشته گرفته تا جنگ افزار و لباس و اثاث خانه. در ساختن اینها همان دقت و زحمتی صرف میشد که در کار هنرهای به اصطلاح مهم معمول بود. خلاصه این که هر جا مادهای بود که بتواند صورت زیبایی به خود بگیرد، یا رنگی که بتواند ترکیبی بپذیرد، یا چیزی که بتواند حامل نقشی، باشد آنجا را ایرانیان میدانی برای جولان دادن تخیل و ذوق خود میساختند.