پویا خزائلی پارسا
معمــــــار ســـال
1394
1354: متولد، شمیران، تهران
1372: دیپلم ریاضی از دبیرستان البرز
1379: فوق لیسانس معماری از دانشگاه آزاد، واحد تهران مرکز
1386: تأسیس دفتر معماری رای استودیو
1391: تعطیلی دفتر معماری رای
1393: دریافت مدرک DSA از CRAterre (مرکز بین المللی معماری خاک در فرانسه)
همکاری با دفاتر مهندسین مشاور:
1384 و 1385: شیگرو بن، پاریس
1386: شیگرو بان، توکیو
1381 و 1373: نقش جهان-پارس (هادی میرمیران)، تهران
1379: شیردل (بهرام) و همکاران، تهران
1389: معماری برای بشریت (Architecture for Humanity)، سانفرانسیسکو
1392: معماری برای بشریت، رومانی و اسلواکی
1394و1393: مؤسسه ی Pilosio، ونیز، ایتالیا
دریافت جوایز:
1389: منتخب هیئت داوران جایزه ی معمار
معمار 1388: رتبهی اول مسکونی
معمار 1385: رتبهی دوم مسکونی
1384: چهارمین بیینال مجسمهسازی تهران، جایزهی اول کمالالدین بهزاد
1383: کوشک جهانی، رتبهی سوم
1382: منتخب ششمین بیینال نقاشی معاصر تهران
1394: برند ه ی جایزه ی ویژه ی معماری (AR(Emerging Architecture Award از سوی مجله ی Architecture Review؛ پروژه ی پناهندگان سوری، اردن (به داوری آقایان دیوید آجایه، اُدیل دِک و پیتر کوک)
پروژه های طراحی و اجراشده از سال 1383 تا 1394:
1383: ویلای شهرک دریاچه، اقامتگاه درویش، مازندران
1383: ویلای کَتالُم، مازندران
1383: شهرک تفریحی وِنوش، مازندران
1385: ویلای رضایی، مازندران
1385: پروژهی مسکونی تابمَن، (دفتر معماری شیگروبن؛ شعبهی پاریس)، نیویورک، آمریکا
1385: مسابقهی موزهی ملی شیخ زاید، (دفتر معماری شیگروبن؛ شعبهی پاریس)، ابوظبی
1386: خانهی ساحلی A در ساحل جنوبی دِلیس کِی، (دفتر معماری شیگروبن؛ شعبهی پاریس)، جزایر ترکها و کیاکاسها
1386: خانهی ساحلی B در ساحل جنوبی دِلیس کِی، (دفتر معماری شیگروبن؛ شعبهی پاریس)، جزایر ترکها و کیاکاسها
1386: خانهی ساحلی در غرب دِلیس کِی، (دفتر معماری شیگروبن؛ شعبهی پاریس)، جزایر ترکها و کیاکاسها
1386: پروژهی مسکونی دیجُن، (دفتر معماری شیگروبن؛ شعبهی پاریس)، فرانسه
1388: ویلای خانه دریا، مازندران
1388: سرپناه بامبو، مازندران
1389: ویلای درویشآباد، مازندران
1391: ویلای دماوند، دماوند
1391: سرپناه پناهندگان افغان 1، کرمان
1391: سرپناه پناهندگان افغان 2 ، کرمان
1391: سرپناه دامی هریس، آذربایجان
1394: سازهی قابل توسعه و جابه جایی برای پناهندگان سوریه ای
هنگامی که آنا هرینگر به من گفت «[در معماری خاک] شیرجه بزن»، تصور نمی کردم که غرق خواهم شد. آری، من با تمام وجود شیرجه زدم و تمام زندگی را نیز با خود بردم. عجیب اینکه اینگونه معماری باب زندگی را بر من گشود. این کتاب تلاش برای شکل دادن جزیره ای است که ساحل نجات من نام دارد. شاید برای تمام غرقشدگان، نه فقط آنها که به جستوجوی خاک آمدند، که در تکاپوی رهاشدن از چنگال تفکر جان فرسای امروزشان، دل به کرانههای ناپیدا نهادند، امروز جزیره ای در کرانهی شما پیداست.
معماری یک مسئلهی انتزاعی نیست که بتوان جدای از زندگی به سراغ آن رفت، که عیناً خود زندگی است. این بحر طویل، قایقی خواهد شد تا زندگی خود را بهآرامی به همراه معماری خاک جاری سازید. تفکیک و شمارهی جملات یاریتان خواهد کرد تا آنها را در این مسیر در خاطر تکرار کنید، که بهآسانی به هنگام غرق شدن، آنها را همچون ناسزا نثار من سازید. مقدمهی پویا خزائلی پارسا بر کتاب سروده های خاک
16 شهریور 1392
مصاحبه ی هنر معماری با پویا خزائلی پارسا
23شهریور94
از نظر شما تفاوت کار دفاتر ایرانی و خارجی در چیست؟
فرهنگ کار در هر کشور، یا بهتر بگویم، هر ناحیهای با ناحیه دیگر متفاوت است. فرهنگ کار در ژاپن، آمریکا، فرانسه و ایتالیا کاملاً باهم متفاوت هستند. بنابراین نمیتوان به صورت عمومی فرهنگ کار در ایران را با خارج از ایران مقایسه کرد؛ بهجز در یک مورد، در چهار مورد دیگر که شخصاً تجربه کردهام، یعنی توکیو، سان فرانسیسکو، پاریس و ونیز، هرچند فرهنگ کار کاملاً متفاوت است اما هر کدام بدون توجه به اینکه در جای دیگر چه میگذرد، با اعتمادبهنفس و روابط و سیستم کاری، کموبیش بر پایهی فرهنگ خود کار می کنند؛ هرچند شاید تفاوت عمده در ایران این است که در اکثر موارد تمرکز نه به درون فرهنگ بلکه با نگاه به خارج از آن است.
چرا دفتر خودت را در ایران تعطیل کردید؟
تعطیلی دفتر “بخشی” از تغییری بود که در کل زندگیام دادم. در بخشی از زندگی ایده و دید شما در زندگی تغییر می کند و اگر قبولش کنید، آن وقت باید یک زندگی جدید بسازید. خب این تغییر تفکر از طریق معماری در زندگی من اتفاق افتاد. در حال حاضر انگار دوباره متولد شده ام و تنها چیزی که ثابت مانده همان چیزی است که باعث تغییرات شد، یعنی معماری. البته آن هم در شکل دیگری.
آیا در زمان تعطیلی دفتر، وضعیت کاری خوبی داشتید؟
خوب صرفاً از این جهت که قابلیت اجرای کارها را، هرچند نه به تعداد زیاد، داشتم اما از نظر درآمد هیچ وقت شرایط دفتر ایدهآل نبود. در مجموع چه فرقی میکند؛ وقتی که نگاه شما به کار و زندگی عوض میشود، دیگر نمیشود ادامه داد یا اگر ادامه بدهید، همیشه ناراضی خواهید بود.
نظر همکارانت در مورد تعطیلی دفتر چه بود؟
طبیعی است که وقتی تغییر در درون شما پدیدار بشود، دیگران بهسختی آن را درک میکنند و احتمالاً کسانی که با اعتقاد به شما در کنار شما کار میکنند، یا ناراحت میشوند یا ممکن است فکر کنند که دیوانه شده اید.
پس از تعطیلی دفتر برای تحصیلات به کجا رفتید و چه کردید؟
برای دورهی ساخت با خاک خام رفتم به کراتر (Craterre)؛ یک مؤسسه فرانسوی در شهر گرِنوبِل (Grenoble) که هر دو سال یکبار 20 نفر که احتمالاً در شرایطی مثل من تصمیم به شروع یک زندگی جدید میگیرند، در آن پذیرفته میشوند. بلافاصله بعد از دوره، یک کار در رومانی و یک کار در اسلواکی را از طرف انجمن معماری برای بشریت (Architecture for Humanity) شروع کردم و بعد هم پروژه با پیلوسیو (Pilosio) در ایتالیا برای پناهندگان سوریه در اردن را در پیش گرفتم.
چه شد که به اقدامات بشردوستانه روی آوردید؟
مسیر جدیدی که انتخاب کرده بودم، در این مجرا امکان عملیشدن پیدا کرد و البته که خودِ این مسیر کار با پناهندگان، تأثیرات عمیقی روی شما میگذارد.
کدام نهادها و سازمانهای داخلی و خارجی از شما حمایت کردند؟
این لیست سازمانهایی است که با آنها همکاری کردهام یا از من حمایت کردهاند:
CRAterre / Architecture for Humanity و Pilpsio (Building Peace).
فرایند اداری و هماهنگیها جهت ساخت پروژهی مدرسه در اردوگاه پناهندگان در اردن چه بود؟
هماهنگیها طبیعتاً با بخش روابط امور خارجی بود و من از جزئیات اطلاعی ندارم. در یک توضیح کلی باید بگویم که در سال 2015 دو مدرسه در اردن اجرا کردیم؛ یکی در امان، در پارک ملکه “رانیا” و دیگری در کمپ پناهندگان سوری در “الزعتری” واقع در شمال اردن. مدرسهی اجراشده در امان با همکاری مؤسسهی Save the Children (به معنای کودکان را نجات دهید) که یک مؤسسهی خیریهی آمریکایی است اجرا شده و مدرسهی اجراشده در الزعتری در همکاری با یک مؤسسهی خیریهی آمریکایی دیگر، تحت عنوان Relief international (به معنای آرامش بینالملل) انجام شد. در مجموع ما در پیلوسیو طرح را تهیه کردیم و مصالح (به غیر از خاک و سنگ) را از پیلوسیو برای اجرای پروژهها به اردن فرستادیم. همچنین یک نمونهی کوچک هم در اکسپو میلان و در پاویون مؤسسهی Save the Children اجرا کردیم.
فرایند طراحی شما در این پروژه چه چیزی بود؟
یکسال و نیم زمان را صرف مطالعه و آزمایش برای یک مدل جدید ساخت با استفاده از مصالح تولید پیلوسیو (عمدتاً داربست) و همچنین ترکیب آنها با مصالح بومی (مثل شن، خاک و سنگ) کردم و در این مدت پنج پروتوتایپ در پیلوسیو برای عملی شدن پروژه ساخته شد؛ پروژهای که بتواند در مدت کوتاه توسط پناهندگان ساخته شود، حالت دائمی، با قابلیت جابهجایی و ساخت دوباره داشته باشد. پایهی علمی پروژه روی یکی از آزمایشهای کراتر به اسم “باطوم شنی” (Baton-Beton) قرار داده شد.
هدف نهایی شما از اینگونه اقدامات چیست؟
ترسیم آیندهای متفاوت بر پایهی “میرایی” یا همان “عشق”.
آیا برنامهی مشابهی هم دارید؟
اکنون بعد از اجرای این دو پروژه در اردن شاید بزرگترین آرزوی من تأسیس یک مؤسسهی تحقیقاتی، اجرایی و آموزشی باشد اما هنوز برنامهای در این جهت ندارم.
به نظر شما چرا در ایران به مسائل بشردوستانه در حوزهی معماری توجهی نمیشود؟
قبل از اینکه به ایران بپردازم، باید اشاره کنم که آنچه دریافتهام این است که در غرب عموماً هدف پروژه های بشردوستانه، صرفاً انساندوستانه نیست. در بسیاری موارد انگیزههای تبلیغاتی و مادی وجود دارد؛ بهویژه در مؤسسات بزرگ، که البته مورد پسند من نیست. خارج از این نگاه هم انجام پروژه های بشردوستانه بدون بودجه بسیار سخت خواهد بود. هرچند راه بسته نیست.
شاید به علت همین سختی باشد که در ایران، پروژه های بشردوستانهی معماری مورد توجه قرار نمیگیرند. اما مطمئن هستم که در کشور راهکارهایی متفاوت با غرب وجود دارد که میتوانند به عملیشدن پروژه های بشردوستانه در این بستر کمک کنند.
آیا حرف یا نکتهی خاص یا جاماندهای دارید که برای ما بگویید؟
اتفاقات واقعی در دنیای امروز خیلی کم است و ما احاطه شدهایم در میان پروژه های کاذبی که یافتن اتفاقات واقعی را مشکلتر میکنند. تعمق و تلاشی لازم است تا با اطمینان کامل و ادراکمان، آیندهای بر پایهی واقعیت را رقم بزنیم.