یک سوءتفاهم مینیمال؛ MINIMALESTOOD / شهاب میرزاییان مهابادی
تبیین شاخص‌های طراحی مساجد در دوره­‌ی سلجوقی ایل‌ناز فتح‌العلومی

نماد و تجلی آن در مکان‌های مذهبی

افشان پزشکیان

نماد و تجلی آن در مکان‌های مذهبی

افشان پزشکیان

هنر و جنبه‌های نمادین عالم خیال
هنر نمادین، پل میان دو جهان است و هنرمند نمودی از آنچه را که می‌بیند در آثارش متجلی می‌کند. هنر نمادین این جهان و آنچه در آن است را به جهان دیگر پیوند می‌دهد. این پیوند در مذاهب الهی نیز وجود دارد. زیبایی معماری یک بنای مذهبی تنها در فن معماری آن خلاصه نمی‌شود، بلکه هندسه‌ی به‌کاررفته در ساخت این قبیل بناها نیز قابل توجه بوده و در تمام بخش‌های آن، از پلان گرفته تا نقوش روی دیوارها و نماها، علاوه بر جنبه‌ی کمی ملموس، دارای کیفیت نمادین هستند و از مفهومی در پس پرده‌ی خود حکایت دارند. هر طرح، شکل و تناسب، به معنایی استتارشده اشاره دارد و محتوای این ابریق تنها با تعمق و تفکر آشکار می‌گردد. وجه جمال این معماریِ ستایش‌گر آنجا آشکار می‌شود که با مرکزی‌ترین کانون وظایف بشری در می‌آمیزد. این امتزاج، پیوند میان زمین و آسمان است. نمادها، این رمزینه‌های مقدس، نمونه‌هایی خاکی از مثل اعلای خود هستند؛ رموزی که انکشاف آنها ناخودآگاه در بستر بررسی وحدت فرم و مهم‌تر از آن، وحدت معنا حادث می‌شود. بسیاری از فلاسفه و متفکران قدیم معتقد بودند که خداوند جهان را بر اساس اعداد آفریده است. کل جهان بر اساس اعداد خلق شده. در نگاه سنتی بسیاری از آیین‌ها، مانند سنت یونان قدیم و هند و در تصاویری که این انسان‌ها به صورت رمزی از خلقت جهان ترسیم کرده‌اند، خدا را به‌عنوان خدای محاسبه‌گر و هندسه‌دان یا مهندس تصویر کرده‌اند. جهان توسط اعداد و جنبه‌ی کیفی اعداد به هندسه نزدیک شده و به اَشکال می‌رسد. در فلسفه‌ی افلاطونی چنین توصیف شده که در ورای عالم مادی که انسان در آن زندگی می‌کند و آن را عالم صغیر می‌نامند، عالم کبیری هم وجود دارد که این عالم صغیر آینه و جلوه‌ای از آن است. هرچه در عالم مادون وجود دارد، مثالی از خود در عالم والا یا معنا دارد که آن را عالم مثال می‌نامند. این عالم، تغییر‌ناپذیر و باقی­ست. برای شناخت تمامی معانی این مظاهر و تجلیات الهی از درون به بیرون و از محسوسات به معقولات، باید بتوان آنها را به اصلشان بازگرداند (یا به‌عبارتی، ارجاع داد) که این عمل تأویل نامیده می‌شود و پلی‌ست میان ظاهر و باطن؛ بصیرتی‌ست در قالب محسوسات از جوهر درونیات و با ارائه‌ی کلید برای درک رمزها، صورت را به اصل آن تجلی رهنمون می‌سازد. در معماری سنتی ایران مفاهیم عمیق نمادین در بندبند بنا، از شاکله‌ی کلی ساختمان گرفته تا مقرنس، معرق و منبت‌کاری و طارمی‌ها به منصه‌ی ظهور می‌رسند. در واقع تجلی هنرهای سنتی ایران در عرصه‌های مختلف همگی به یک معنی اشاره دارند که نمونه‌ی بارز آن در مسجد­ها، مقبره­ها و مکان­های مذهبی نمود می‌یابد. صورت با الگوی خود فقط مشابهت ندارد، بلکه همانندی تقریباً مطلقی هم میان آن دو برقرار است. هنر الهی پیش از هر چیز تجلی وحدت الهی در جمال و نظم عالم است.
می‌توان شکل به‌کار‌رفته در ساخت مساجد را از دریچه‌ی معناشناسی بررسی کرد. کالبد مساجد عموماً شامل دو بخش است که یکی فضای چهارگوشه است و دیگری نیم‌کره‌ای بر فراز آن که گنبد نامیده می‌شود. مرز اتصال میان دیواره‌های چهارگوش و گنبد در داخل بنا با مقرنس‌کاری امکان‌پذیر می‌شود. به طور مثال مسجد شیخ لطف‌ﷲ گنبدی کوتاه و تک‌پوشه با دیواره‌هایی قطور دارد که نشانه‌ی کمال نهایی نقشه‌ی گنبد روی اتاق چهارگوش است و آنچه در نقشه به صورت مربع بوده و می‌توانست به مکعبی یکنواخت بدل گردد، به هشت‌گوشی گنبددار با قاب‌های پرمایه و با گوشواره‌هایی که به کف اتاق می‌رسند تبدیل شده است.
هریک از این اشکال که روح کالبد ساختمان مسجد هستند، نماینده و نمادی از فضای وسیع‌تر جهان پیرامون می‌باشند. دو شکل دایره و مربع هر کدام نمادی از دو عنصر عالم هستی می‌باشند: دایره و منحنی، معرف آسمان و مربع، تداعی‌گر زمین است.
یک شکل هنگامی نمادین (سمبلیک) تلقی می‌شود که به چیزی بیش از معنی آشکار و مستقیم خود دلالت کند. در نقوش تزئینی و پوشاننده‌ی مساجد همواره نقوش پیچک‌های زیبا، گلدان‌ها و گل‌های کوچک، طرح برگ‌ها و گل‌های با سبک خاص و پیچ‌درپیچ به چشم می‌خورد. مارپیچ زیبای فیروزه‌ای رنگ سردر مسجد شیخ لطف‌ﷲ نماد گیاهی‌ست که خاک و افلاک را به هم متصل کرده است. همچنین درخت به مثابه حقیقت حیات‌بخش و از عوامل بنیادین بهشت است و به همین دلیل نشانی از زندگی، حیات جاودان و راز بی‌مرگی است.
این نماد‌ها و نشانه‌ها، گویی که به ارث رسیده باشند، در ناخودآگاه جمعی معماران این بناها وجود داشته است. عناصری نمادین در روان وجود دارند و معنای آنها زاده‌ی معنایی ازلی و جاودانی‌ست چنین است که معماران فنا فی‌ﷲ، نتایج استغراق خویش را در شهود عرضه می‌دارند و بطن اولیه­ی این ابراز، روان معمار و خاستگاه آن مسجد است.
کل و جزء یکی هستند. معماری بنا و هندسه‌ی مقدس به‌کاررفته در آن چیزی جدا از تزئیناتش نیستند و کاشی‌کاری‌ها و جزئیات به‌کاررفته قابل تفکیک از بدنه‌ی خویش نبوده و مفهومی که در کل مسجد وجود دارد، در تک‌تک اجزای آن، ظاهر و باطن، پیدا و پنهان آن قابل مشاهده است. مفهومی که همانا تصویر حقیقت و مدخلی به عالم مثال است.

تجلی معنا در هنر مساجد
صحن حیاط مهم‌ترین قسمت مسجد است. حیاط یک فضای عظیم خالی‌ست که هر بیننده‌ای را متوقف و او را متوجه گذر از دنیای روزمره‌ی زندگی می‌سازد. حیاط خبر از محدوده‌ای مقدس می‌دهد و معمولاً فضای قابل توجهی از آن را حوض آب اشغال می‌کند. در سمبلیسم فضایی، حیاط در حکم تالاری‌ست با گنبد آسمان و نشان‌گر باغی‌ست که همه‌ی گیاهانش درختانی سبزرنگ همچون کاشی‌های سبزفام و فیروزه‌ای هستند. نگاره‌های گل و بته که دیواره‌های حیاط را پوشانده، نشان از باغ ابدی‌ست که از آب حوض برای حیاط‌بخشی و رشد بهره می‌برد.
اما حوض وسط حیاط، آینه‌ی حقیقت است و نقش چشمه‌ی باغ را ایفا می‌کند. این آینه‌ی آبی به طور نمادین سرچشمه‌ی وجود گیاهانی است که دیوار حیاط را پوشانده‌اند. انعکاس تصویر مسجد در آب حوض، نمایان‌گر عالم صغیر و عالم کبیر است: همان صورت و مثُل افلاطونی. فضای متعالی در مرکز، فشرده و متبلور می‌شود. همچنین نمای مسجد و تصویرش در آب، چلیپایی خلق می‌کند.
سمبلیسم ایوان به مانند غار مرطوب درون باغ است که سازه‌ی بلورین مقرنس‌ها به دلیل مشابهت با استالاکتیت (قندیل)، نمادین جلوه می­کنند. همچنین این امر توضیحی بر علت انتخاب رنگ آبی در غالب موارد برای تزئینات است. ایوان با مفهوم آب درآمیخته است و سرچشمه‌ی آبِ نهرهای بهشتی‌ست و مقرنس‌ها و آویزها باب اتصال سرچشمه زندگی به آسمانند و نشانی از سرچشمه‌ی مینوی حیات هستند که به منزله‌ی حقیقت راستین، از پای درختان روان می‌شود.
گنبد نمایان‌گر درخت بهشت است، واسط زمین و آسمان، و نماد وحدانیت است که با دو مناره از دو سو محافظت می‌شود. همچنین گنبد تابش‌گاه نور است و نقش‌ونگار درختان، پیچک‌ها، شاخ و برگ‌ها و گل‌وبوته‌ها به صورتی مجرد و تخیلی به منزله‌ی ستون نگهدارنده‌ی کیهان هستند. ستون‌ها و محراب‌های آراسته به این نقوش گیاهی، تقدس آنها را اعلام می‌دارد. نور از گنبد وارد شده و درون صور مادی تبلور می‌یابد. محراب یک فرورفتگی در دیوار است، با تزئینات فراوان که دری به سوی آسمان محسوب می‌شود. باید توجه داشت که اغلب در مساجد، این فضاهای داخلی هستند که آراسته می‌گردند و فضای خارج دارای کسوتی ساده و معمولاً از جنس آجر و غرق رنگ‌های فیروزه‌ای، آبی لاجوردی، سبز، سفید و زرد هستند. هرچه سطوح محدودتر باشند، تزئینات عمیق‌تری روی آنها اعمال می‌شود و هرچه وسعت آنها بیشتر باشد، شاهد تزئینات کمتری هستیم. گنبد که درخت زندگی و همانند فانوسی‌ست که از دوردست‌ها در دل آسمان قابل تشخیص است، تنها عنصری از مسجد است که کاشی­کاری به سمت خارج دارد. هانری استیرلن، پژوهشگر هنر دوره‌ی صفویه، مسجد را اینگونه توصیف می‌کند:
«مسجد ایرانی با حیاطی که نماد باغ محصور بهشت است و چهار ایوانی که در حکم مغاره‌های با طراوت را دارند که استالاکتیت مقرنس‌های آن به‌عنوان سرچشمه‌های ابدی آب در حال جوشش و فوران است، تشکیل چهار رودخانه‌ی بهشتی را می‌دهند؛ با سقفی آسمانی، بازتاب‌ها در آب‌ حوض و گنبدی به شکل درخت زندگی با شاخ و برگ فراوان و سایه‌ای همیشگی و مطبوع.»
در بررسی کاشی­کاری‌ها، تزئینات و آینه‌کاری‌ها می‌توان به استفاده از اشکال ستاره‌شکل، هشت‌گوشه و چلیپایی اشاره کرد که هرکدام بر معنایی متعالی دلالت دارند. ستاره نمادی از دنیای برتر، آسمان و بهشت است. ستاره‌ی هشت‌پر حاصل چرخش دو مربع داخل هم است که در نقوش ایرانی شمسه نامیده می‌شود و تمثال خورشید و نمایان‌گر بهشت است. آینه‌ها انعکاس‌دهنده‌ی عناصر هستند؛ هر عالم، آینه‌ی عالم فوق خود است و سلسله‌مراتب حقیقت را می‌رساند. در واقع جهان ما بازتابی از عالم مثال است.
در نهایت، چلیپا را داریم که نشان گردونه‌ی خورشید یا مهر و به منزله‌ی نورافشانی ستارگان در شب است و پایان‌بخش تاریکی و مژده‌دهنده‌ی روشنایی‌ست. به گفته‌ی تیتوس بورکهارت، چلیپا در شکل اصلی خود نمایان‌گر مفهوم دایره و نیز تصور دور و چرخش است. همچنین چلیپا نشانی‌ست از مربع که شامل محورهای چهار جهت اصلی و نمودی از نظم و تعادل و هماهنگی است.
این تصاویر در اعلا درجه‌ی خود به اشکالی چندوجهی مبدل می‌گردند، در حالی که وجه نمادین آنها، غایت نمادگرایی و بازتاب تفکرات طراح است که بی‌شک اندیشمندی ژرف‌نگر بوده­است. از منظری دیگر، این اشکال تأمین‌کننده‌ی بُعد زیباشناسانه‌ی تصاویر هستند که در نگاه نخست بیننده را با خود همراه می‌کنند. هندسه‌ی به‌کاررفته در این اشکال نیز حاوی جلوه‌ای متفاوت از چگونگی شکل‌گیری آن و نحوه طراحی و ترکیب طرح‌ها با یکدیگر است. به قول رنه گنون: «رمزها ارزش‌های ویژه‌ی خود را حفظ می‌کنند و از راه تزئین در جای خود ماندگار می‌ماند.»
واضح اما لازم به یادآوری‌ست تا بدانیم آنچه را که به صورت طرح و نقش می‌بینیم، از ظرافتی ستودنی برخوردار است و این ظرافت تنها در نقش‌ها خلاصه نشده، بلکه در روند ساخت، ساختار و پرسپکتیو بنا هم قابل تشخیص است. زیباترین و شگفت‌انگیزترین تزئینات با یگانگی حیرت‌آوری که در دل مفاهیم خود دارند، با ظاهری از طرح‌ها، رنگ‌ها و نقوش بی‌نظیر در کنار هم قرار گرفته‌اند و گچبری‌ها، کنده‌کاری‌ها و کاشی‌کاری‌هایی دیده می­شود که مانندشان در هیچ جای دیگری وجود ندارد. کاشی‌های هفت‌رنگ، لعاب‌دار و معرق، نمایش خیال‌انگیزی از نبوغ هستند. طراحی بسیار ظریف همراه با گلبوته های پیچاپیچ و برخی با تقارنی غیر­معمول در کامل­ترین وضعیت ممکن قرار دارند. یک چنین تکلفات شدیدی نیازمند ساختاری با حجم ساده است که بر تزئینات کاملاً مسلط باشد و این را تنها در مسجد­های ایران می توان یافت.
در ادامه به بررسی مسجد حکیم و نمادهای به­کاررفته در آن خواهیم پرداخت.

مسجد حکیم
مسجد حکیم نمونه‌‌ای بی‌نظیر از مساجدهای ایرانی-اسلامی است که در آن نمادها و رنگ‌ها، سازه‌ها و خشت‌ها در اتحادی یک‌پارچه به تجسم دنیای عرفانی و عالم روحانی در قالب شماتیک و فرم‌های شناخته‌شده پرداخته‌اند.
ما بیشتر بناهایی را که لباس فیروزه‌ای بر تن دارند، مدیون دوران صفویه می‌دانیم. به هر حال در زمان صفویان در کنار همه‌ی هنرها، ذوق کاشی‌کاری به اوج خود رسیده بود. هنرمندان کاشی‌کار هرکدام به هنری جداگانه مانند معرق‌کاری، گره‌کشی، خط بنایی و کاشی معقلی (که از کنار هم قرار گرفتن کاشی‌هایی با ابعاد بسیار کوچک شکل می‌گیرد) می‌پرداختند. هیچ یک از اینها کار آسانی نبود و سال‌ها تجربه‌ی استادان اهل فن را طلب می‌کرد. دوره‌ی صفویه، بناهای متعددی از خود به یادگار گذاشته که هرکدام به نوبه‌ی خود قابل بحث و بررسی هستند.
یکی از مساجد کهن اصفهان که کمتر از آن سخن رفته و آثار بسیار زیبایی در آن نهفته، مسجد حکیم است که در زمان حاکم صفوی، شاه عباس دوم و در سال 1073ﮬ.ق بنا شد. مسجد حکیم حدود 8000 مترمربع وسعت دارد و دارای حوض‌خانه، صحنی بزرگ با یک حوض، سه سردر، چهار شبستان، محراب و نیز چهار ایوان است.
کاشی‌های معقلی این مسجد با نقش‌های مختلف تزئین شده‌اند و بر سردر شمالی آن شمسه‌هایی تعبیه شده است. روی زمینه‌ی معقلی در داخل این شمسه‌ها، با خط بنایی ساده، کلمات مقدس به شکل دَورانی چلیپا و به رنگ آبی لاجوردی بر زمینه‌ی زرد و سفید، نقش بسته‌اند. ترکیب گل‌بوته‌ها با رنگ‌های مختلف بر زمینه‌ی زرد، سفید، آبی لاجوردی و فیروزه‌ای نقشی سحرآمیز در تمام بخش‌ها و تک‌تک اجزای این مسجد ایجاد کرده است. رنگ فیروزه‌ای نمونه‌ی ازلی زندگی‌ست.
نقشه‌ی شبستان زیر گنبد به‌وضوح ترکیب مربع و دایره (به ترتیب، نماد خاک و افلاک) را نشان می‌دهد که با کاشی هفت‌رنگ گل‌وبوته و به نقش اسلیمی مزین شده است. پایه‌های چهارگوش شبستان با عرض‌های مشابه ساخته شده و با حرکتی که در آجرکاری‌ها به وجود آمده، در بالا هرکدام به ربع قوسی ختم می‌شوند و مجموع همه‌ی آنها، در انتها به دایره‌ای که پایه اصلی طاق و بر فراز خود، گنبد را تشکیل می‌دهد، منتهی می‌شوند.
بزرگ‌ترین و زیباترین محراب مسجد حکیم اصفهان، محراب زیر گنبد می‌باشد که تزئینات خاصی دارد. نواری از کاشی پیچ به رنگ فیروزه‌ای از روی سرستون‌ها ارتفاع گرفته که نشان درخت و زندگی جاودانه است و ارتباط‌دهنده‌ی زمین و آسمان. این اتصال در جای­جای مسجد و در هر­جا، به یک نحو قابل مشاهده است.
ترکیب آجرکاری‌های ظریف این محراب با کاشی فیروزه‌ای هنری‌ست که نظیر آن در بناهای دوره‌ی صفویه کمتر به چشم می‌خورد. همچنین تزئینات ایوان‌های این مسجد عظیم که از نمونه‌های طرح و نقش جالب توجه آن می‌توان به نوشته‌های مقدس ایوان جنوبی با عبارات “محمد” و “یا ﷲ” اشاره کرد، که به شکل چلیپا کار شده‌اند. همین ترکیب در ایوان شمالی با عبارات “محمد” و “علی” به شکل دیگری پرداخت شده و ایوان شمال‌شرقی و ترکیب عبارات “یا ﷲ” ، “یا صمد”، “یا محمد” و “یا علی” نیز به نحوی مشابه اجرا شده است.
آب گوهر وجودی و منشأ حیات است و نشان از بی‌کرانگی آفرینش دارد. فضای داخلی مسجد دارای یک حوض آب است و در دو سمت حوض دو مهتابی قرار دارد. انعکاس جادویی مسجد حکیم به همراه بنا در آب حوض، فرم چلیپایی ایجاد می‌کند.
همه­ی این اجزا در ترکیبی ویژه با هم به چنان وحدتی رسیده‌اند که توانسته‌اند صورتی ممتاز و منحصربه‌فرد برای تجلی حقیقت بسازند، چنان که برتر از آن قابل تصور نیست.
هنرمندان در این مسجد دست به تجلی جلوه‌هایی رمزگونه از حکمت و عرفان زده‌‌اند و استادانی که اهل سیر و سلوک بودند، به تعلیم و راهنمایی سایرین پرداختند. هنرمندان در محضر آنها آیین رموز را در پوشش آداب مذهبی آموختند و از طریق همین ارتباط، نظریه‌های جهان‌شناختی و متافیزیکی را که مبنای نمادپردازی هنر اسلامی‌ست فراگرفتند. در این مسجد معنا و مفهوم در قالب نقش‌های نمادین تجسم پیدا کرده است.

منابع:
استیرلن، هانری. اصفهان: تصویر بهشت. با مقدمه‌ی هانری کربن. ترجمه‌ی جمشید ارجمند. تهران: نشر فرزان روز، 1377.
بوکهارت، تیتوس. هنر مقدس (اصول و روش‌ها). ترجمه‌ی جلال ستاری. سروش، 1369.
پوپ، آرتور آپهام. معماری ایران. ترجمه‌ی غلامحسین صدری افشار. انتشارات انزلی، 1366.
حاجی ابراهیم زرگر، اکبر. راهنمای معماری مساجد. تهران: دید، 1386.
خادم زاده، محمدحسین. مساجد تاریخی شهر یزد. سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، 1384.
صفوی مبرهن، زهرا. «نماد و نشانه»، در مجله‌ی معماری و فرهنگ، بهار 1379.
طهوری، نیّر. «جستجوی مفاهیم نمادین کاشی زرین‌فام»، در فصلنامه‌ی خیال، شماره­ی 1، بهار 1381.
طهوری، نیّر. «مقام بهشت در هنرهای سنتی ایران»، در فصلنامه‌ی خیال، شماره­ی 16، زمستان 1384.
ماهرالنقش، محمود. معماری مسجد حکیم. سروش، 1376.
معماریان، غلامحسین. سیری در مبانی نظری معماری. نشر سروش دانش، 1384.
محمد بلخی، مولانا جلال الدین. مثنوی معنوی. به کوشش محمد رمضانی، 1315.
نصر، سید حسین. هنر دینی، هنرسنتی، هنر مقدس، راز و رمز دینی. تنظیم و ویرایش: مهدی فیروزان. سروش، 1378.
Langer, Susanne. Philosophy in a New Key: A Study in the Symbolism of Reason. Rites and Art, 1958.
S. H. Nasr. Islamic Art and Spirituality. Albany: State University of New York press, 1987.

مدارک فنی


منتشر شده در : جمعه, 5 ژوئن, 2020دسته بندی: مقالات, فرهنگی هنری ورزشیبرچسب‌ها: