مسکن اجتماعی، معماری فرهنگساز و فرهنگ معماریساز: ارزیابی شهرک شوشتر نو و تلاش برای ثبت این اثر ملی نوشته فریار جواهریان، احمد صفار
شهر موجودیست زنده که متولد میشود، رشد میکند و سرزنده میماند یا میمیرد. مرگ شهرها دلایل چندگانه دارد: گاه به خاطر اتمام ذخایر آب، گاه به دلیل شیوع بیماری مهلک، گاه به خاطر جنگ، گاه به دلیل نامساعد شدن شرایط اقتصادی. در سال 1384 سفری چندروزه جهت برگزاری یک سخنرانی در “همایش بینالمللی شهرهای جدید” به شوشتر نو انجام گرفت. در آن زمان چنین استنتاج شد که شوشتر نو، شهریست مرده و بررسی دلایل آن آغاز شد. در این هفت سال بازیگران متعددی در روند رشد شوشتر نو نقش داشتند و اکنون فرصت مناسبی پیش آمده که مجدداً اتفاقی که در شهرک رخ داده، مطالعه شود.
اهداف شهرسازی در زمان طراحی
زمانی که کامران دیبا در دههی پنجاه خورشیدی شهرک شوشـتر نـو را طراحـی میکرد، از آوانـگاردتـرین نـظریههای شـهرسازی غـرب بـهره برد. در آن دوران هنـوز تـضاد جـهانی و بومی اصلاً مطرح نبود و تازه زمزمهی پستمدرنیسم به گوش میرسید. دیـبا با دانـش کـامل به آخرین دستاوردهای غرب در زمینهی شهرکسازی و آگاهی به فرهنگ بومی خوزستان، طرحی را برگزید که کاملاً پاسخگوی نیازهای مردم آن منطقه باشد. در ضمن او امیدوار بود که طراحی این شهرک بر زندگی ساکنین آن تأثیر بگذارد و فرهنگ آنها را به سوی جامعهای باز و دموکراتیک سوق بدهد. به عبارت دیگر، او به طرحریزی یک معماری فرهنگساز پرداخت. فراموش نشود که طراحی این شهرک در اوج سالهای درآمد نفتی ایران و پیشرفت همهجانبهی جامعه صورت گرفت و بنابراین داشتن چنین اهدافی به دور از واقعیت نبود. اما جالب است که دیبا در کلیهی اهداف شهرسازی شوشتر نو، مهمترین معیارهای شهرسازی غرب را با معیارهای معماری و شهرسازی ایرانی کاملاً ادغام کرده و به طرحی رسیده است که هم جهانی و هم بومی محسوب میشود. دیبا اهداف اصلی طراحی شهری خود را (برگرفته از چندین مقالهی او طی سالهای اخیر) بهاختصار چنین بیان کرده است.
1. ایجاد یک محور اصلی پیاده یا ستون فقرات شهرک که در طول گذر از محلههای مختلف، مهمترین کاربریهای شهری را در کنار خود جانمایی کرده است:
این محور در نقطهی اوج به مرکز اصلی شهر میرسد که کنار رودخانه قرار دارد و توسط پل عابر پیاده، شوشتر نو را به شهر قدیم وصل میکند. در اوایل دههی هفتاد میلادی (مقارن با دههی پنجاه خورشیدی)، بهتدریج شهرکهای جدید یا محلههای مرکزی شهرهای قدیمی در اروپا به عابران پیاده تخصیص یافتند و در شهرسازی آمریکای شمالی همیشه یک خیابان اصلی با پیادهروهای عریض (main street) حکم محور اصلی شهر را داشت. اما در شهرسازی ایرانی نمونهی چهارباغ اصفهان را داریم و کهنالگوی باغ ایرانی را، که آن نیز یک محور اصلی دارد که طول باغ را طی میکند. بنابراین الگوی این محور اصلی سبز کاملاً از ادغام شیوهی غربی-شرقی یا جهانی-بومی به وجود آمده است.
2. ایجاد توسعهی افقی با تراکم بالا بدون ساختوساز بلندمرتبه:
در اوایل دههی هفتاد میلادی در نیویورک مکتب کمارتفاع/پرتراکم (low-rise/high-density) توسط مؤسسهی معماری و مطالعات به شهری پرآوازه مبدل گشت و در برابر مدافعین شهرِ تابانِ لو کربوزیه عرض اندام کرد. ساختمانسازی مسکن انبوه و بلندمرتبه در اروپا ماندگار شد، زیرا پس از ویرانیهای ناشی از جنگ جهانی دوم، راهحل بهتری وجود نداشت و این روند ادامه پیدا کرد. اما این نوع بلندمرتبهسازی در حومهی شهرهای آمریکا (دقیقاً طبـق دستـورالعمل لـو کـربوزیه) بـه فاجعهی “پروتایگو” انجامید و شهرسازان به این موضوع واقف شدند که این الگو در آمریکا کارساز نیست؛ هرچند که در اروپا هم معضل آسیبهای اجتماعی این شهرکها در حومههای شهرهای بزرگ وجود دارد، زیرا آمار بزهکاری در آنها سرسامآور است. بنابراین طرح شوشتر نو از یک سو در مکتب آوانگارد نیویورک ریشه داشت که اعضای آن پیتر آیزنمن، تد لیبرمن، کنث فرَمپتن، استنفورد اندرسن و دیگران بودند و از سوی دیگر، پیرو تمامی شهرهای تاریخی خودمان که همیشه کمارتفاع و پرتراکم بودند، طراحی شد.
3. ایجاد محلههای مجزا با شخصیتهای متفاوت، اما مرتبط با یکدیگر از طریق فعالیتهای مشترک:
هـمهی شهـرهای مـا بـه همین صورت شکل گرفتهاند: محلههای مجزا، اما پیوسته. کلاً همیشه یک “حس وحدت” در قسمتهای تاریخی شهرهایمان وجود داشته است و اگر نقشهی اصفهان دوران صفوی را با نقشهی شوشتر نو مقایسه کنیم، میبینیم که چقدر شبیه یکدیگرند. در شهرسازی غربی مدرن نیز همیشه این نکته بهعنوان هدف وجود داشته، اما در عمل زیاد، روی نداده است. در هستههای قرون وسطایی شهرهای اروپایی، این حس وحدت بین محلههای گوناگون مشاهده میشود. کوموراسوامی میگوید که تا قبل از رنسانس، اروپا و شرق خیلی به هم شباهت داشتند و از یک نوع جهانبینی بهرهمند بودند.
4. ایجاد فضاهای باز عمومی با مقیاسهای مختلف:
مقیاس، مهمترین وجه معماری محسوب میشود، زیرا تعیینکنندهی سایر مشخصات معماری بوده و با ایجاد تغییر در آن، تأثیرات معماری بر انسانها کاملاً دگرگون میشود. این امر کاملاً بدیهی است که در معماری و شهرسازی ایرانی از مقیاسهای متفاوتی بهره گرفته شده است. اگر مقیاس میدان نقش جهان را با مقیاس سایر میدانهای اصفهان مقایسه کنید، شاهد نوعی سلسهمراتب بین آنها خواهید بود که بیانگر اهمیت این فضاها میباشد و در شوشتر نو نیز این سلسلهمراتب را مشاهده میکنیم.
اگر به نقشههای شهرهای قرون وسطایی اروپا نگاهی بیندازیم، میبینیم که در آنها نیز همیشه فضاهای عمومی با مقیاسهای متفاوت اجرا میشدند. این کثرتاندیشی (برای همهی سلایق) از قدیم در دو فرهنگ شرق و غرب وجود داشته است.
5. ایجاد خیابـانهایی، به صورت خطوط غیرممـتد و با عرضهـای متفـاوت در طـول مسـیر خود، جهـت ایجاد پیادهروهای متفاوت و فعالیتهای همسایگی:
پیادهرو کلاً یک مفهوم مدرن است. نه در شهرهای تاریخی ما و نه در شهرهای قرون وسطایی، پیادهرویی وجود نداشت. در شهرسازی مدرن غربی کمتر اتفاق میافتد که پیادهروهای یک خیابان، عرضهای متفاوت داشته باشند؛ اگرچه خود خیابانها نسبت به نیاز تردد خودروها، ممکن است پهن یا باریک شوند. در شهرهای جدید اروپایی این اتفاق زیاد رخ میدهد و دیبا در اینجا کاملاً از آنها پیروی کرده است. به طور کلی در شوشتر نو تأکید بر روی شبکهی پیادهرو بوده، نه شبکهی ماشین رو.
6. برنامهریزی اجتماعی جهت ادغام قشرهای مختلف جامعه و پرهیز از به وجود آوردن تبعیض بین محلهها و یا شهرک خوابگاهی:
دیبا خود بارها نوشته است که هدفش در این شهر ادغام همهی قشرها با هم بوده تا هیچگونه تبعیض بین کارمندان ارشد و کارمندان پایینرتبه ایجاد نشود. در اروپا و آمریکای سرمایهداری این اتفاق به صورت طبیعی رخ نمیدهد، زیرا قیمت زمین در محلههای متفاوت شهرهای بزرگ باعث شده که در طول تاریخ محلههای ثروتمند و تهیدست کاملاً از یکدیگر جدا باشند. اما در سه دههی اخیر بسیاری از محـلههای فقیر نشیـن مرمت شدهاند، بهعنوان مثال حتا محلهی هارلم در نیویورک نیز در حال مرمت و تبدیل شدن به یک محلهی آبرومند است، پس نتیجه میگیریم که این طرز فکر چقدر آوانگارد بوده و دقیقاً اینجاست که میتوانیم از یک معماری فرهنگساز صحبت کنیم. اگر شوشتر نو واقعاً همانطور که طراحی شده بود، ساخته میشد و به افرادی تعلق مییافت که از ابتدا برای آنها در نظر گرفته شده بود، اکنون ما نیز در ایران یک شهرک کاملاً یکپارچه و نمونه داشتیم. اما تاریخ اجازه نداد این اتفاق بیفتد. حال باید بررسی کرد که چه به سر این شهرک و اهداف طراحش آمد و چه کسی مسئول بود.
تاریخچهی شوشتر نو
با وقوع انقلاب سال 57 و خروج کامران دیبا از کشور، پیگیری برای به اتمام رسیدن طرح کاملاً متوقف شد. پس از شروع جنگ با عراق و از آنجا که استان خوزستان بزرگترین منطقه قربانی این جنگ بود، هجوم جنگزدگان به این شهرک و تصرف ساکنین به صورت خودمختار در بناهای موجود و محوطهی شهرک، آیندهی دیگری را برای شوشتر نو رقم زد. البته نباید فراموش کرد که در طول سالهای جنگ، کشور کارهای مهمتری داشت تا اینکه بخواهد به بحثهای عمرانی اهمیت دهد و به اتمام پروژههای نیمهتمام بپردازد. متأسفانه در دوران سازندگی پس از جنگ نیز چنین اتفاقی نیفتاد و شوشتر نو با سهلانگاری کامل مسئولان سیر نزولی خود را طی کرد تا آنکه در سال 1384 به شهری کاملاً مرده تبدیل شد؛ هر چند که در سال 1367 مهندسان مشاور زیستا طرح جامعی برای آن پیشبینی کردند که بر اساس همان طرح مجدداً طرح جامع سال 1391 تهیه شد.
مالکین
سند اصلی در منطقهی شوشتر نو به علت اینکه خارج از محدوده قرار دارد، متعلق به منابع طبیعی بوده است. مالکین در زمان شروع ساخت، شرکت کشت و صنعت کارون و شرکت خانهسازی بودند، اما پس از رویداد سال 57 این شهرک در بین ارگانها و سازمانهای مختلف تازهتأسیس تقسیم شد. آن سازمانها نیز با واگذار کردن این املاک به کارکنان خود و کارکنان هم با فروش این املاکِ فاقد سند به افرادی عادی، مالکین جدید شهرک را مشخص کردند. در حال حاضر 80 درصد مالکین شهرک را کارکنان کشت و صنعت کارون تشکیل میدهند، 10 درصد آن را جنگزدگان دفاع مقدس و 10 درصد در هسته مرکزی شهرک را کارکنان ارگانهای مختلف و دیگران. دو شرکت مهندسان مشاور، مسئول طرحهای تألیفشده در انجام و اجرای طرحها هستند: مشاور زیستا، مشاور طرح و تدوین (که نقشهی مستند این مشاور اکنون طرح مرجع محسوب میشود، اما به هیچ عنوان دسترسی به این نقشه میسر نیست.)
متأسفانه اینکه چه آیندهای نسبت به طرحهای تصویبشده در انتظار شهرک شوشتر نو میباشد، کاملاً مشخص نیست و هیچ برنامهای برای آن وجود ندارد. مسئولان حقیقی و حقوقیِ اتفاقات و تغییرات انجامشده، ارگانهای دولتی و شرکتهای دولتی-خصوصی هستند: اول از همه سازمان مسکن و شهرسازی استان خوزستان و دوم سازمان شهرداری که متأسفانه در پیگیریهای ما هیچ شخصی حاضر به پذیرفتن مسئولیت امور نبوده است. در ادامه به بررسی آسیبهای وارد به شهرک شوشتر نو میپردازیم و سپس خواهیم گفت که چطور میتوان هنوز بعضی از اهداف اولیهی طرح شهرک را نجات داد.
آسیبهای وارده در مقیاس کلان به شهرک شوشتر نو عبارتند از:
وقوع انقلاب و منحل شدن شرکت مهندسان مشاور داض (شرکت کامران دیبا) و عدم پیگیری طرح اولیه
– وقوع جنگ ایران و عراق و تسخیر خانههای نوساز و نیمهساز، مرکز تجاری و کلیهی فضاهای ساختهشدهی فاز یک توسط جنگزدگان و دیگران
اشغال 600 خانه توسط 12,000 نفر در صورتی که ظرفیت پیشبینیشده برای آنها 4000 نفر بود. این امر موجب وارد آمدن فشار مضاعف به زیرساختها شد.
ورود اتومبیل به مسیرهای پیاده
عدم استفادهی صحیح از زیرساختها
میانگین سنی بالا در میان جمعیت ساکن و عدم حضور قشر جوان و تحصیلکرده
رها شدن ایدههای غنی اجتماعی-فرهنگی موجود در طرح اولیه
عدم وجود امنیت
عدم مدیریت و برنامهریزی و فقدان شناخت درست از طرح اولیه
دگرگون کردن شهرک توسط سلایق فردی و به وجود آوردن سیمای نامناسب
رشد شهرک به طرف شمال و غرب و رها شدن داخل طرح
عدم حساسیت به آثار شهرسازی معاصر و کلاً بیمهری مسئولان به طرح اولیه
پیشبینی احداث ساختمانهای بلندمرتبه
افزودن طبقات مضاعف به ساختمانهای سابق
آسیبهای وارده در مقیاس خرد عبارتند از:
هر خانواده اتومبیل خود را جلوی در خانه پارک میکند.
پنجرههای مشرف به راههای عمومی کور شدهاند.
حیاط خانهها توسط دیوار و حصارهای بلند محصور شده است.
مرکز تجاری فاز 1 به مرکز خلافکاران و بزهکاران تبدیل شده است.
کارمندان شرکت کشت و صنعت اغلب فیلیپینی هستند.
کامران دیبا میخواست فرهنگی را بازیابی کند که تصور میکرد به سنتهایمان نزدیکتر است، اما مردم فرهنگ خودشان را به این مجموعه آورده و معماری دیگری را ایجاد کردند. به عبارت دیگر شاهد فرهنگ معماریساز ساکنین شوشتر نو هستیم. اکنون مهمترین سؤال این است که آیا هنوز پس از گذشت 36 سال میتوان اهداف دیبا را احیا کرد؟ جهت پاسخ به این سؤال نقشهی طرح اولیه را با رنگ سبز و زرد و نقشهی وضع موجود را بر آن منطبق کردیم تا بهوضوح ببینیم که کدام یک از اهداف فیزیکی طرح هنوز قابل نجات است:
1. احیای شاهراه سبز پیاده در طرح جامع اولیهی دیبا که از غرب تا جنوبشرقی شهرک ادامه داشته، با اندک تغییراتی هنوز ممکن است. مهمترین مسئله، نقطهی اوج این محور اصلی است که در طرح اولیه، مرکز تجاری شهرک محسوب میشده و اکنون این اراضی در تملک دانشگاه شوشتر قرار گرفتهاند. هنگامی که جویای طرح دانشگاه شدیم، به این نتیجه رسیدیم که هنوز هیچ طرحی برای آن وجود ندارد. اگر به جای توسعههای سودجویانهی کوتاهمدت، به سرمایهگذاریهای درازمدت بیندیشیم و اگر به جای اینکه دنبال بردهای شخصی باشیم، به منافع عمومی فکر کنیم، مالکیت چندگانه میتواند یکی از راهکارهای احیای مرکز تجاری شهرک باشد. مرکز اصلی شهرک شوشتر نو و نقطهی اوج محور اصلی آن میتواند به صورت سرمایهگذاری مشترک بین دانشگاه و شهرداری مطرح شود. به عبارت دیگر دانشگاه، زمین پلازای مرکز شهر را به شهرداری اهدا کند و خود مالک ساختمانهای آن باشد و در مقابل، اراضی بزرگتری را در جای دیگر از شوشتر در اختیار بگیرد. این نوع مالکیتهای چندگانه در دانشگاههای آمریکا متداول است. آن دانشگاهها صاحب مستقلات یا حتا سهام شرکتها هستند و درآمد آن را صرف هزینههای جاری خود میکنند. در هر صورت این بهترین نقطهی شهر است و در تمام شهرهای اروپایی مرغوبترین و مهمترین جاهای شهر، کنار رودخانه است که مکانی عمومی محسوب میشود. حتا اخیراً شاهراههای اصلی و مسیرهای ماشینرو را در این نواحی مسدود و به محلی برای استفادهی پیاده، فضاهای تفریحی و پارک تبدیل کردهاند. این مکان بهترین محل شهر است و میتواند از طریق احداث پلی که در طرح اولیه بوده، یک رابطهی انسانی و شهری بین شمال و جنوب رودخانه ایجاد کند. ساختوسازهایی که در طول مسیر این محور اصلی اتفاق افتاده است، نمیتواند مانع اعمال تغییرات و احیای آن باشد. مسئلهی مهم برای دیبا این است که آیا اراضی بستر رودخانه شطیط را میتوان برای فضای سبز یک مرکز شهری-اجتماعی مدرن احیا کرد؟
امکان احیای محدودهی سبز کنار رودخانه وجود دارد، اما مشکل اساسی این است که در آن قسمت از رودخانه اکثراً معدن شن و ماسه وجود دارد که مالکین شخصی دارند. بنابراین باید شهرداری منطقه این اراضی را خریداری کند. حریم رودخانه، جزو اراضی ملی و متعلق به شهر و رودخانه است و این اراضی نمیتوانند برای تأمین صنعت ساختمان و راهسازی در اختیار بخش خصوصی قرار بگیرند. وجود این نوع فعالیتها در جوار شهر منطقی نیست. باید این فضا را به صورت پارک در آورد و اکنون که حرکت آب در رودخانه تغییر کرده است، میتوان کنار رودخانه را به صورت تفصیلی مورد مطالعه قرار داد تا تبدیل به فضای سبز و تفریحگاه شهر شوشتر و شوشتر نو شود. حتا در اینجا امکان ایجاد یک دریاچهی کوچک هم وجود دارد.
2. ایجاد توسعهی افقی با تراکم بالا: تاکنون هیچ ساختمان بـلندمرتبهای در شهـرک ساخـته نـشده و چنین طرحی فقط در برنـامههای دانـشگـاه چـمران وجـود دارد. (شمارهی 21 در نقشهی وضع موجود) در نتیجه، تحقق این هدف تقریباً به طور کامل میسر است.
3. آیا هنوز امکان ایجاد محلههای مجزا اما پیوسته وجود دارد؟ با مشاهدهی نقشهی وضع موجود کاملاً واضح است که در حال حاضر بین محلههای متفاوت هیچ نوع پیوستگیای وجود ندارد، اما با ایجاد شاهراه پیاده، پیوستگی بین بعضی از آنها فراهم خواهد شد.
4. ایجاد فضاهای باز با مقیاسهای متفاوت: این امر در فاز 1 مهیاست و میتوان در آینده با ایجاد فضاهای باز و متنوعتر، آن را گسترش داد.
5. ایجاد خیابانها با عرضهای متفاوت در طول مسیر: این امر نیز در طرف گسترش شهرک کاملاً قابل اجراست.
6. بـرنامـهریزی جـهت ادغـام قـشرهای متـفـاوت جـامعـه: کافیست چند خانوادهی تحصیلکرده در شوشتر نو ساکن شوند و خانههایشان را به طرح اولیهی دیبا برگردانند تا سایر ساکنین تحت تأثیر قرار بگیرند. حال شوشتر نو نیاز به مرمت دارد و اگر سازمانهایی که مالک اراضی این شهرک هستند، ساختوساز را با کیفیت بالا اجرا کنند و امکانات رفاهی مناسبی در این شهرک فراهم سازند، بدیهی است که قشر تحصیلکرده به سکونت در این شهرک تمایل پیدا میکنند.
همانطور که خود دیبا گفته است، به نظر میرسد که هنوز امکان رسیدن به 80 درصد اهداف اولیه وجود دارد، اما با چه تدابیری میتوان این اهداف را احیا کرد؟
راهکارهایی برای آینده
اولین گام، به کرسی نشاندن اهمیت شهرک شوشتر نو در میان جامعهی مشاوران و مسئولان میراث فرهنگی است. پس از مشورت با ریاست کل ثبت آثار ملی، جناب آقای دکتر نظری، به این نتیجه رسیدیم که هرچند شوشتر نو “بافت تاریخی” محسوب نمیشود، اما ارزشهایی دارد که شایستهی ثبت شدن در میان آثار ملی هستند. ایشان گفتند که در کمیسیون بعدی حتماً به بررسی این موضوع خواهند پرداخت. پس امیدواریم که به زودی شهرک شوشتر نو بهعنوان بافتی باارزش، جزو آثار ملی کشورمان ثبت شود. توجه خاص شوشتر نو به اقلیم محلی و فرهنگ بومی، نگرش جدیدی در زمان خود بوده و اهمیت این نوع طرح در سراسر جهان به اثبات رسیده است؛ چنانکه شهرک شوشتر در سال 1377 (1998م.) موفق به دریافت جایزهی آقاخان شد.
پس از اینکه این شهرک در فهرست آثار ملی قرار گرفت و اهمیت حفظ و احیای آن بر همه آشکار شد، آن وقت باید به ایجاد یک سازمان کنترل و توسعه برای شهرک فکر شود. این سازمان باید در خود شهرک مستقر باشد و به مثابه یک سازمان توسعه عمل کند. این سازمان باید دارای یک بخش فرهنگی با استخدام دائمی معمار و شهرساز باشد که با برنامهریزی دقیق توسعه، کالبد آیندهی شهرک را زیر نظر داشته باشند. همچنین باید دارای یک بخش اقتصادی باشد که باز هم با برنامهریزی دقیق از طریق فروش اراضی شهرک به متقاضیان، بتواند بودجهی این توسعه را فراهم آورد؛ و در نهایت این سازمان باید یک بخش مدیریت (روابط عمومی) داشته باشد که عهدهدار برگزاری جلسات با مالکین شهرک بوده و مطمئن شود که همهی بهرهبرداران، نیازها و برنامههای خود را در این مجمع به اطلاع سازمان میرسانند. باید طرحی مشارکتی انجام شود و یا به عبارت دیگر، مطالبات مشترکین کاملاً رعایت شود.
ایـنجاست کـه مـالکیـنی هـمچون دانـشگـاه چـمران، دانشگاه شوشتر، سازمان تربیت بدنی شوشتر و دیگران میتوانند نقش مهمی در بازنگری و احیای شهرک در جهتی مناسب و هدفمند داشته باشند.
در خاتمه لازم به یادآوری است که طرح شهرک شوشتر نو، یک طرح ادغامی بوده است؛ برگرفته از اصول پایدار طراحی شهری و تاریخی ایران با اشکال هندسی سادهی رایج در باغسازی و شهرسازی ایرانی و نیز آخرین دستاوردهای غرب در زمینهی محلهسازی با تأکید بر ارزشهای اجتماعی و توسعهی فرهنگی. به عبارت دیگر شوشتر نو، هم پیوند مناسبی با شرایط اقلیمی و فرهنگی این ناحیه دارد و هم از آخرین تئوریهای شهرسازی غربی پیروی میکند. حفظ و احیای آن از وظایف واجب میراث فرهنگی، وزارت راه و شهرسازی و جامعهی مشاوران ایران و ساکنین خود شهرک است.
به امید مرمت، احیا و ثبت شهرک شوشتر نو در میان آثار ملی کشورمان، ایران.
مدارک فنی