معماری در عصر سرسام اطلاعات
اشکان قشقایی
این یادداشت زاییدهی ترس است. ترس از هجوم اطلاعات، و از همین ابتدا صفت تکنوفوبیا1 را که از طرف برخی از خوانندگان به نگارنده نسبت داده خواهد شد، میتوان پیشبینی کرد. هراس از مواجهه با تکنولوژیهای جدید، شاید در ابتدای انقلاب صنعتی میان تودهها واکنشهای افراطی مانند حمله به ماشینهای بافندگی را به همراه داشت، اما در میان متفکران، عامل تأمل و تولد راهکارهایی برای برقراری تعادل بوده است. این نوشته به دنبال انکار تحولات اساسی و مثبت گسترش ارتباطات و دسترسی آسان به اطلاعات نیست، و قابل انکار هم نیست. هدف، طرح سوال و بیان دیدگاههای صاحبنظران درباره ی وضعیت جدید جهان و تأثیر آن بر معماری است. ضرورت تأمل در وضعیت جدید به این علت است که یک وسیله ی ارتباطی جدید و مهم، ساختار روابط انسانها، حوزه ی تفکر، اندیشه و افکار عمومی را دگرگون میسازد. شکل معین و خاصی را در بهکارگیری عقل و هوش تحمیل میکند، به تعریف و توصیف خاصی از هوشمندی و خردمندی میپردازد، نوع ویژهای از مفهوم و محتوا را طلب میکند و خلاصه که اشکال جدیدی از حقیقت و شیوه ی اظهار حقایق را ارائه میدهد.2
از آشکارترین تحولات حوزه ی ارتباطات، گسترش چاپ با اختراع ماشین چاپ در قرن پازدهم بود که فرهنگ شفاهی بشر را طی چند ده سال به فرهنگی مکتوب تبدیل کرد و فرهنگ عامه که بر پایه ی مباحثه و شنیدن خطابهها شکل گرفته بود را تغییر شکل داد. قرائت، رقیبی افسارگسیخته برای آموزش و تعلیم به سبک قدیم از کار درآمده و این از برکت تکنیک اختراعی گوتنبرگ بود.3 انتشار اطلاعات چنان ابعادی پیدا کرد که راهکارهایی مانند شمارهگذاری، فهرستبندی، پیدایش علائم برای روشن کردن معانی و ایجاد ارتباط میان جملات، تیترگذاری و پاراگرافبندی و فصلبندی مطالب، بهعنوان کوششی برای مهار و کنترل اطلاعات ابداع شد. به هر حال تا آن زمان کتاب بهترین ظرف برای گردآوری و انبوه کردن و ردهبندی و تحلیل و بررسی سیستماتیک اطلاعات و اندیشه بود. نوشتن و خواندن نیاز به زمان دارد؛ بررسی و بحث پیرامون محتوای آن و نیز شکلگیری رأی و قضاوت درباره محتوا و شکل و ساختار ارائه ی آنها، نیاز به زمان دارد. کتاب، تلاشی است برای استمرار بخشیدن به تفکر و کوششی است برای شرکت در آن مناظرات و گفتگوهای بزرگی که نویسندگان و مؤلفان و مصنفان گذشته با آیندگان خود ترتیب دادهاند.4
تحول بعدی چاپ روزنامهها و انتشار اخبار به سبکی جدید بود تا جایی که در قرن نوزدهم و اوج گستردگی روزنامهها متفکرانی - به ویژه در اروپا - شروع به نقد این گسترش بیحساب کردند. گوستاو فلوبر5 رماننویس شهیر فرانسوی باور داشت که روزنامهها در حال انتشار نوع جدیدی از حماقت در هر گوشه و کنار فرانسهاند. حماقتی که به مراتب از بیاطلاعیای که پیش از روزنامه وجود داشت بدتر است. چراکه به اعتقاد او ناآگاهی، انگیزه ی کسب فعالانه ی دانش است اما آنچه روزنامهها میکنند عبارت است از پرکردن منفعلانه جای خالی دانش. از نگاه فلوبر تأثیر مطبوعات به حدی مسموم بود که تنها آدمهای کاملاً بیسواد و تحصیل نکرده از شانس تفکر صحیح برخوردار بودند، چوپانان از سه چهارم طبقه متوسط فرانسه باشعورترند چون اینها خودشان را گرفتار جنون آنچه در روزنامهها خواندهاند نکرده و مثل فرفره به باد آنچه این یا آن روزنامه گفته نمیچرخند.6 نقد فلوبر بر این نکته استوار بود که نمیتوان تفکر را به شانه ی دیگری انداخت و به سادگی از حاصل آن بهره برد.
روزنامهنگاری و نشر اخبار با ظهور تلگراف جهشی دیگر کرد و با سرعت بیشتری، صدای منتقدان آن تحول شنیده شد. هنری دیوید تورو7 نوشت: با شتاب و عجله ی زیاد سرگرم کابلکشی سراسر اقیانوس آتلانتیک هستیم تا دنیای قدیم و دنیای جدید چند هفته به هم نزدیکتر شوند؛ اما اولین خبری که از این طریق در گوش سنگین آمریکا جاری میشود احتمالاً چنین مفادی را خواهد داشت: شاهزاده آدل هاید سیاه سرفه گرفته است. تو را خوب درک کرده بود که این مبادلات و آنچه با این وسیله مخابره میشود کاملاً متفاوت است با آنچه که یک انسان متعلق به فرهنگ کتابت با آن خو گرفته است.8 در واقع رسالت تلگراف جابهجایی اطلاعات بود و نه تجزیه و تحلیل آن و این تضاد ریشهای با فرهنگ کتابت داشت. رشد تلگراف ماهیت خبر را نیز دچار تحول کرد و تا جایی پیش رفت که تنها مقدار اطلاعات، سرعت، مسافت و عجیب بودن آن، معیار ارزشگذاری خبر شد و دیگر فایده ی یک گزارش خبری اهمیت چندانی نداشت.
رشد وسایل ارتباط جمعی تحولی دیگر را با ساخت رادیو و گسترش ایستگاههای آن و سپس ظهور تلویزیون، تجربه کرد. ناگفته روشن است که تحولاتی بزرگ مانند رشد صنعت چاپ، انتشار روزنامهها و همهگیر شدن تلگراف جنبههای مثبتی در آگاهی بخشی به جوامع داشته است. فاصله ی زمانی بین انقلاب فرانسه و جنگ جهانی اول، برههای است که به لحاظ کیفیت دگرگونیها، ادبیات را از جزیره ی روشنفکران به افکار و اندیشه ی عمومی منتقل کرد.9 در پی آن مسائل مهم دیگری از جمله آزادی اندیشههای سیاسی و مذهبی، از طریق وسایل ارتباط جمعی به میان تودهها راه یافت. اندیشه و رفتار بشر در پی انقلاب عظیمی که در ذات وسایل جمعی صورت گرفت، تغییر کرد و در پی آن اَشکال تازه ساختارهای اجتماعی را به وجود آورد. اما نگرانی از آسیبهای جدی این تحول بر ساختارهای ارتباطی، همواره وجود داشته است.
تحول دیگری که انقلاب اطلاعات را پیش برد اختراع [دوربین] عکاسی بود که دانیل بورستی10 آن را انقلاب گرافیک نامید. اشکال مختلف عکس و تصویر، شروع به رقابت با زبان برای انتقال مفاهیم کردند. کاری که زبان و نوشتار تا آن زمان انجام میداد، عرضه ی جهان به صورت ایده و اندیشه بود و گسترش تصویر باعث شد جهان به صورت شی ارائه شود. علیرغم همدستی کلام و تصویر، کشمکش میان این دو ادامه یافت و در بسیاری از موارد به ویژه در انتشار گزارشهای خبری، تصویر بر کلام و معنا چیره شد. تا جایی که در پایان قرن نوزدهم در اذهان تودههای بیشماری از آمریکا، دیدن به جای خواندن، مبنای اعتماد و پایه ی اعتقاد قرار گرفت.11 دنیای فوتوگرافی اندک ارتباط منطقی میان حوادث را که در دنیای تلگراف باقی مانده بود از میان برد و جهانی از مفاهیم تکهتکه برجای گذاشت. اما اثربخشی تصویر هم به سرعت تحت تأثیر فراوانی آن قرار گرفت و رفته رفته اعتبار و اهمیت اولیه ی آن متزلزل شد. در آغاز قرن بیستم میزان اطلاعات و اخبار آمیخته با کلام و تصویر، رشدی تصاعدی و شتابی فزاینده یافت. اطلاعات – در مفهوم جدید - علیه تداوم تاریخی و توالی حوادث وارد نزاع شد و افسونگری و شگفتآفرینی را به جای جامعیت و هماهنگی و سنخیت نشاند.12 به بحث جهان تصویرزده باز خواهیم گشت، اما نباید فراموش کرد که ساختار فرهنگی که کتاب ساخته بود به یکباره با ظهور فوتوگرافی و تلگراف از میان نرفت و از درون شروع به تحول و نابودی کرد.
با فرا رسیدن چهارمین مرحله از انقلاب اطلاعات یعنی عصر فرستندهها، جهان دچار دگرگونی دیگری شد. با این تفاوت که شتاب تغییر از دفعات پیش بسیار بیشتر و عمق و گستره ی تحول چندین برابر بود. گسترش رادیو روند خبررسانی آغاز شده با تلگراف را ادامه داد و جهان را غرق در اصوات کرد. صداهایی که پیش از این در میان عموم گسترش نمییافتند مگر با سنجیدگی و عمدتاً در قالبهای شناختهشده ی موسیقی. آرنولد شونبرگ13 آهنگساز و نظریهپرداز آلمانی در 1930 نوشت: رادیو دشمن است، دشمنی بیرحم که به طرزی غیرقابل کنترل پیشروی میکند، و هرگونه مقاومتی مأیوسکننده است؛ [رادیو] موسیقی را به زور به خوردمان میدهد. بدون توجه به اینکه دلمان میخواهد بشنویم، میتوانیم درکش کنیم یا نه.14 همین عدم اختیار در شنیدن خبر نیز وجود داشت و در اطلاعاتی که اینک به جز به شکل مکتوب و تصویر به شکل صوت نیز به تودههای مردم هجوم میآورد. گویا بازی به شکل عجیبی در حال وارونه شدن بود. به جای آنکه انسان به دنبال اطلاعاتی باشد که مسیر زندگیاش را روشن کند و به او آگاهی بخشد باید به دنبال روشی برای تحلیل و قالببندی اطلاعاتی که ناخواسته به سمت وی سرازیر میشد میگشت و حتی به دنبال معنایی برای آن.
در پی رادیو، تلویزیون تلفیقی از اطلاعات صوتی و تصویری را با بهرهگیری از متن و گرافیک ارائه داد و نیمه ی دوم قرن بیستم را فتح کرد. نیل پستمن از مهمترین ناقدان تلویزیون معتقد است تلویزیون معنا و مفهوم مطلع بودن را دگرگون ساخته است؛ آن هم بدین گونه که نوعی بازی با اطلاعات را ابداع کرد؛ که بهتر است آن را ضد اطلاعات بنامیم.15 هیچ رسانه و ابزار ارتباطی به اندازه ی تلویزیون اخبار، اطلاعات و آگاهی را به سرگرمی صرف تبدیل نکرده بود. دههها و تا همین امروز تلویزیون بهعنوان یک رسانه ی فراگیر و تأثیرگذار هرگونه اطلاعاتی را به شیوههای مختلف از جمله اخبار، آگهی، خطابه، سریال و … به خانههای تودهها سرازیر میکند و بیآنکه بهعنوان ابزار اطلاعرسانی و یا سرگرمی خود را معرفی کند، در لوای یک رسانه با رسالتهای فرهنگی تلاش میکند جایگاه ویژه و پایداری برای خود ایجاد کند. گرچه منتقدان جدی این رسانه از اساس آن را فاقد ظرفیتهای فرهنگی میدانند. پیربوردیو16 اعتقاد داشت تلویزیون خطر بسیار بزرگی برای سپهرهای تولید فرهنگی [یعنی] هنر، ادبیات، علم، فلسفه و حقوق به حساب میآید. او علت اصلی این خطر را تلاش ذاتی تلویزیون برای جذب حداکثری مخاطب میداند و معتقد است تلویزیون به واحد دسترسی به هستی اجتماعی و سیاسی بدل شده است.17
با ورود به دوران کامپیوتر و شکلگیری و گسترش شبکه ی جهانی اینترنت تحول دیگری در عرصه ی اطلاعات، ارتباطات و رسانهها رخ داد و به تبع آن فرهنگ نیز دچار تغییرات اساسی شد. مرحله ی پنجم انقلاب اطلاعات که اکنون در آن به سر میبریم با تغییرات بنیادین مفهوم حقیقت، مجاز، سرعت و … همراه بوده است. کامپیوتر یک بار دیگر مفهوم ذهنی ما را از حقیقت و قانون دگرگون ساخته است؛ این دگرگونیها بسیار سریع و به آسانی و عمیق صورت میپذیرد.18 جهانی که در آن به سر میبریم دیگر نه تنها تکهتکه و درهم ریخته شده، نه تنها سرعت در آن، جریان زندگی بشر را تغییر داده، نه تنها مفهوم زمان را دچار ابهام کرده، بلکه دیگر حقیقی یا مجازی بودن آن هم به راحتی قابل تشخیص نیست. جهانی که در آن اطلاعات از هرسو، با هر کیفیتی، به هر وسیلهای و عمدتاً بی هیچ هدفی ما را در خود غرق میکند. شاید ظهور تلگراف اولین گام در جهت مواجه کردن بشر با اطلاعاتی بود که درخواستی برای بدست آوردن آن نداشت. اما آنچه بشر امروز با رشد شتابان تکنولوژی با آن مواجه است، انباشت بیحد اطلاعات و ناتوانی روزافزون او در برابر این انبوه متراکم است. ما دیگر نمیدانیم اطلاعات دریافتیمان را کجا و چگونه طبقهبندی و تحلیل کنیم. شاید برای انتقال این تکههای بی سر و ته اطلاعات به طبقهای که به روشنی منطقشان را توجیه میکند نیاز به کمک داشته باشیم.19
انفجار اطلاعات
در اوایل دهه ی ۶۰ میلادی اصطلاح انفجار اطلاعات20 برای نشان دادن رشد سریع اطلاعات و دادهها و ناتوانی در مدیریت اطلاعات به کار رفت. البته که امروزه با تحولات اساسی در تولید و انتقال اطلاعات، این انفجار ابعادی بسیار وسیعتر به خود گرفته است. در سال 2016 برایان کرانیچ21 مدیر عامل وقت اینتل22 اعلام کرد حجم اطلاعاتی که در دو سال گذشته در جهان تولید شده است با حجم اطلاعات تولید شده در طول تاریخ بشر برابری میکند. در سال ۱۹۹۲ میلادی روزانه ۱۰۰ گیگا بایت داده در جهان تولید میشد که در سال ۲۰۱۸ به ۲۸۸۷۵ گیگابایت در هر ثانیه رسیده است. آماری سرسامآور که نمونههای مشابه بسیاری دارد و نشاندهنده ی بخشی از اقیانوس دادهای است که جهان ما را احاطه کرده است. در این وضعیت به خود میبالیم که اختراعهای تکنولوژی باعث شدهاند میلیونها کتاب، فیلم و عکس در لحظه و اغلب به قیمت پایین در اختیار ما باشد. اما دسترسی به طیف سرگیجهآوری از آثار با علم به اینکه کدام اثر مناسب حال ماست، تفاوت دارد. تاکنون هم کاری کردهایم که آثار فرهنگی و هنری در دسترس باشد؛ اما اکنون در آستانه ی درک این هستیم که چگونه آدمها را به آثاری برسانیم که به دردشان میخورد.23 دقت در محتوای اخباری که هر لحظه به دستمان میرسد نشان میدهد که با وجود آنکه خبر در اختیار همگان است اما انگار چرخ کنجکاوی ما در خطر تاب خوردن در گِل سطحی اطلاعات است.24 با از دست رفتن تمرکز انسان در مواجهه با اخبار و اطلاعات و کاهش قدرت تحلیل و تصمیمگیری و انتخاب – که از واکنشهای طبیعی ذهن انسان و موقعیتهایی با دادههای زیاد است - این سردرگمی به حوزههای مختلف فرهنگ و دانش گسترش یافته است.
فرهنگ و هجوم اطلاعات
وسایل ارتباط جمعی و اطلاعات حاصل از آنها در محدوده ی فعالیت اولیه باقی نمیمانند و با ایجاد تحول در نگرش انسان به جهان و باور او به حقیقت راه خود را به حوزه ی فرهنگ باز میکنند. امبرتو اکو25 کار فرهنگ را گزینش اطلاعات میداند و میپرسد: در وضعیتی که فرهنگ امروز هر اطلاعاتی را – درست یا غلط - به سوی ما سرازیر میکند، چگونه باید دست به انتخاب بزنیم؟26
گاهی هم متفکران خوشبینانه به استقبال این تغییر و تحولات رفتهاند. بارگاس یوسا27 در مقاله ی مهم فرهنگ دیگر فرقی با سرگرمی ندارد28، از مطالعه ی ژیل لیپوسکی29 و جین سروی30 با عنوان مطالعه ی جهان فرهنگ؛ پاسخ به جامعهای سردرگم31به عنوان نگاهی خوشبینانه به تأثیر انقلابهای تکنولوژی بر ارزشهای فرهنگی یاد میکند. لیپوسکی و سروی این ایده را مطرح میکنند که اکنون فرهنگی جهانی و تثبیت شده وجود دارد (جهان فرهنگ) که در نتیجه ی فرسایش تدریجی مرزها - به خاطر نیروهای بازار - و انقلابهای فنی - به ویژه در حوزه ارتباطات - برای اولین بار در تاریخ بشر در حال خلق ارزشهای فرهنگی خاص است که در میان همه ی جوامع و افراد پنج قاره مشترکاند: ارزشهایی که فارغ از تفاوت سنتها، باورها و زبانها، میتوانند یکسان میان همه مشترک باشند. این فرهنگ برخلاف آنچه پیشتر فرهنگ نامیده میشد، دیگر نخبهگرا، فرهیخته و انحصارطلب نیست، بلکه نوعی فرهنگ توده اصیل است که پایه و اساس آن نیز تصویر و صوت است. اما یوسا - که شاید بتوان او را در دسته ی بدبینان به وضعیت امروزی فرهنگ قرار داد - معتقد است نه تنها اطلاعات، همه ی موانع را در نوردیده و در دسترس همگان قرار گرفته است، دنیای نمایشگرهای کوچک، مکان-زمان فرهنگ را جابجا، ناهماهنگ و بیقاعده کرده است. او معتقد است در فرهنگ جدید فردگرایی گسترش یافته، به عکس شیوههای تولید و ترویج محصولات فرهنگی توسط تبلیغات و مد، شکلگیری افراد مستقلی که شخصاً قادر به قضاوت باشند را دچار مشکل کرده است. یوسا میگوید جهان-فرهنگ به جای بسط افراد، آنها را خفه کرده و وادارشان میکند با ذهنیتی شرطیشده و گلهوار به فرهنگ غالب واکنش نشان دهند. اساس بحث یوسا هم بر ناتوانی در قضاوت در عرصه ی بیشکل و ناهماهنگ جهان امروز است. واقعیتی که هر روز با هجوم اطلاعات جدید عمیقتر میشود و این هراسآور است.
ایوان کلیما32 پا را فراتر گذاشته، مشکل را نه ناتوانی در قضاوت که از کار افتادن حواس و ادراک میداند و تولید انبوه آثار هنری و فرهنگی را نوعی هجوم اطلاعات میداند و این احتمال را میدهد که کامپیوترها – به کمک هوش مصنوعی - بتوانند به این تولید انبوه و ارائه ی لجام گسیخته ی آن بیافزایند. دوره و زمانهای است که تابلوهای آگهی از زبان تصویر سوء استفاده میکنند و دنیا را بهم میریزند؛ مردم هر روز با سیل واژگان رسانههای همگانی روبهرو هستند؛ موسیقی که زمانی تنها ملازم مراسم، عیدها یا جشنها بود، حالا به پسزمینه سر و صدایی تبدیل شده که هیچگاه، حتی وقتی برای خرید از خانه بیرون میرویم یا از تلفن استفاده میکنیم، از آن خلاصی نمییابیم. در چنین دنیایی درک کردن دنیای آدمهای دیگر کار آسانی نیست، چه رسد به درک احساساتشان. به دشواری میتوان راهی برای حرفزدن با آنها پیدا کرد، به طوری که واقعاً دریابند که روی سخن ما با آنهاست.33 کلیما سرخوردگی هنرمند و نویسنده از برخورد با ایدههای خود -که امید داشته منحصر به فرد باشد- در سوی دیگری از جهان را محصول افزایش تولید آثار و نمایش آنها میداند و نتیجه میگیرد که دوران ما در کل نمایانگر گذرا بودن اثر ایجاد شده است.34 آنچه یوسا به شکل افراطیتری به آن اشاره میکند و اساساً رسالت فرهنگ امروزی که او آن را سرگرمی میداند، مصرف شدن در لحظه معرفی میکند و آن را مانند کیک و ذرت بوداده میداند.
معماری در وضعیت جدید ارتباطات
تکانههایی که انفجار اطلاعات بر تلقی مخاطب از آثار فرهنگی و هنری وارد کرده و تغییر اساسی که در روند خلق، ارائه و به اشتراکگذاری آثار به وجود آمده و از همه مهمتر تغییر در تعاریف بنیادین آنچه هنر و فرهنگ نامیده میشود (فارغ از آنکه ما بپذیریم یا نه) قطعاً تأثیرات اساسی بر معماری چه بهعنوان یک اثر ساخته شده و چه بهعنوان دیسپلینی دارای تاریخ و تئوری گذارده است. این تغییرات که گاه بهعنوان نیرویی بیرونی تصور گردیدهاند، شوند، در واقع پایههای اصلی معماری را متأثر کردهاند. از فکر معمار، تا روند خلق اثر و شیوه ی زیست کاربر و فرآیند ساخت و همه ی اینها را مانند پرسشی اساسی در برابر آموزش معماری قرار داده است. دیسیپلین معماری اگر قرار است به زیست خود ادامه دهد (اگر چه برخی از معماران تلاش دارند بشارت دهنده ی پایان آن باشند!) باید به این پرسشهای اساسی پاسخ دهد و به جای برخورد منفعلانه در برابر تحولات، کنشمند و فعال، شرایط جدید را تحلیل کرده و با آن هماهنگ شود.
همانند آنچه پیش از این در باب فرهنگ و هنر مطرح شد، انفجار اطلاعات و شرایط جدید رسانهای و ارتباطات در جهان بر جنبههای منطقی تأثیر گذارده است. رسانهها مخاطب را از سویی و خالق آثار فرهنگی را از سویی دیگر در احاطه گرفتهاند و عمدتاً به انفعال کشاندهاند. برای معماری یکی از بنیادیترین چالشها، تغییر سبک زندگی مخاطب است. معمار متفکری مانند رم کولهاس35 در سال ۱۹۹۱ هشدار داد که تمام هسته ی اصلی این حرفه، آموزش آن، و ویژگیهایش هنوز به طور جدی ریشه در برداشتی کهنه دارد. حرفهای که فقط در ذاتش هیاهو داشته باشد، هرگز نخواهد توانست کمکی سازنده کند. او تأثیر رسانهها بر سبک زندگی مردم را درک کرده بود و تغییر معماری در پی تغییر جهان را تنها راه تأثیرگذاری معماری میدانست. او میگوید معمارها نمیتوانند جهشهایی را که صورت میگیرد تشخیص دهند و رویدادهای عینی را مثل فرمهای جدید، جلوهها یا نمودهای رویدادهای قبلیای که در چارچوب معماری میشناختند، باز تعریف کنند. او عرصههای عمومی را به عنوان مثالی از پدیده در حال تغییر مطرح میکند؛ فکر میکنم ما هنوز درگیر این تصور هستیم که خیابان و مرکز خرید حوزه ی عمومیاند، در حالی که حوزه ی عمومی اساساً در حال تغییر است. اما با وجود تلویزیون، رسانه و مجموعه ی بیشماری از اختراعات دیگر، میشود گفت حوزه ی عمومی نابود شده است.36
مواجهه ی معماران با پدیدههای جدید علمی که از اساس جهان را متأثر میکنند گاهی مشتاقانه بوده است. چارلز جنکز با این استدلال که معماری از مصر باستان تا دوران مدرن همواره نمایشگر نگاه رایج زمانه ی خود بوده است، استفاده از پیشرفتهای علمی را تنها راه قابل قبول واقع شدن معماری میداند38 و تا جایی پیش میرود که میگوید فرم تابع دیدگاه جهانی است. اما ماریو کارپو39 در مقدمه ی تازهترین کتاباش40 مینویسد معماران تمایل دارند که تغییرات فناوری را بسیار دیر بپذیرند. این عقبماندگی مزمن از همان ابتدای سنت معماری غربی آغاز شد، ویتروویوس در ده کتاب معماری، یکی از تأثیرگذارترین کتابهای همه ی دورانها، که در سالهای ابتدایی امپراتوری روم تألیف شد، یک فناوری سازهای را توصیف میکند که زمانی که ویتروویوس آن را به نگارش درآورد، چند قرن از ابداع آن گذشته بود. کارپو این گریز از تکنولوژی روز را در طول تاریخ پی میگیرد اما معتقد است با انقلاب اول دیجیتال و پرورش نسلی از معماران در برخی از مدارس پیشرو معماری، بستری آماده شده که در انقلاب دوم دیجیتال - که امروزه در آن به سر میبریم - دیسیپلین معماری بیشتر از هر دیسیپلین دیگری آمادگی بهرهبرداری و هماهنگی با تکنولوژی روز را پیدا کند. اما او هم معترف است که بسیاری از پیشبینیها در زمینه ی کاربرد تکنولوژی دیجیتال در طراحی، با به وجود آمدن شبکههای اجتماعی بههم ریخته است. او معتقد است فنآوریهای دیجیتال، فرهنگ جدید و اقتصاد جدیدی از دادهها را ارائه دادهاند که بیشتر روشهای ساخت را تغییر داده است و اکنون آماده شدهاند تا بیشتر روشهای تفکر ما را هم تغییر دهند و حتی تصور ما از پرسپکتیو با منسوخ شدن تکنولوژهای پیشین و گسترش تکنولوژیهای جدید در حال تغییر است. تغییری که در اوایل قرن بیستم یک بار تجربه شده بود. از جنبهای دیگر کارپو با تأکید بر مِهدادهها41، آن را عامل تغییر در علم مدرن میداند. مِهدادهها در حوزه ی معماری برای جمعآوری اطلاعات روند طراحی و تبدیل تدریجی آن به هوش مصنوعی کاربردهایی عملی خواهند داشت و آنچه در این زمینه در حال اتفاق افتادن است باعث خواهد شد شیوه ی فکرکردن ما به معماری، عمیقاً تغییر کند و منجر به تولد یک زیباییشناسی جدید میشود.42
برخی دیگر از معماران نگران نگاه سفارشدهندهها در وضعیت جدید هستند. پیتر آیزنمن43 معتقد است تا دهه ی پنجاه میلادی با وجود تأثیر سرمایه در تصمیمگیریها، سفارشدهندهها هنوز حاضر به ریسک کردن بودند. آنها حاضر به انجام کارهایی بودند که تحت تأثیر رسانهها، برندینگ و … نبود. امروز رسانهها آنقدر فراگیر شدهاند که اولین چیزی که کارفرماها میپرسند این است، آیا این پروژه در نیویورک تایمز منتشر میشود؟44 با نگاه به تاریخ گفتههای آیزنمن متوجه میشویم که شرایط کنونی از این لحاظ بسیار بدتر هم شده است، دورانی که وبسایتهای آرک دیلی45، دیزین46، آرکی تایزر47 و شبکه ی اجتماعی پینترست48 تبدیل به غولهای هدایت کننده ی معماری شدهاند. اشتیاق به خودنمایی و برندینگ در سفارشدهندهها و سرمایهگذاران به توهم توانایی در طراحی نیز تبدیل شده است. این همان آسیبی است که رسانهها پیش از این به دیگر هنرها نیز وارد کرده بودند. یعنی گسترده کردن عرصه ی ظهور و ارائه از طریق کاهش عمق و تبدیل آن به مدهای زودگذر و سرگرمکننده. البته رسانه را اگر مانند تابعی در نظر بگیریم، نباید بعد از واردکردن هر پدیدهای در آن، انتظار پاسخی غیر از این داشت. تابعی که در ذات آن یک قانون کلی وجود دارد؛ جذب مخاطب بیشتر، از طریق خنثی کردن خود و حذف هر چیز گزنده و تلاش برای خوش آمد همگان. البته هستند کسانی که باور دارند این گستردگی مواجهه ی مردم با تصاویر معماری، میتواند سلیقه ی عمومی را ارتقا دهد اما به سرعت این سوال مطرح میشود که کدام مواجهه؟ چگونه؟ و در چه لایه و عمقی؟ آیا تنها با قراردادن مخاطبان در برابر سیل تصاویر ساختمانها، میتوان معماری را معرفی کرد؟ تصویری که میتواند زیرکانهتر از گفتار یا نوشتار دروغ بگوید.
تغییر شیوه ی اندیشیدن به معماری و تولد زیباییشناسی جدید قطعاً در سیستمهای آموزش سنتی معماری امکانپذیر نیست و به همین علت شاید مهم ترین دغدغه ی متفکران معماری تغییر در نظام آموزش معماری باشد. پیتر آیزنمن میگوید با توجه به روشهای آموزش، معماران نمیتوانند شهروندان جهانی باشند.49 همه چیز در معماری تغییر کرده و بدون تردید چیزی که بیشتر از همه روی مدل آموزش تأثیر گذاشته رسانه است. رسانهها اطلاعات را به شکل گسترده برای مصرف دانشجوها فراهم میکنند و آنها بدون صرف زمان لازم برای درک و تحلیل آن تنها مصرف کنندهاند. دانشجویان امروز تاریخ را نمیشناسند، چون اطلاعاتشان را تنها از رسانهها میگیرند. اگر در این میان نام یک معمار در رسانه مطرح نشده باشد، آن معمار برایشان اهمیتی ندارد.50 همانطور که دلیل وجودی مدارس جدید در قرن هفدهم، ایجاد فیلتری برای پالایش اطلاعاتی بود که با گسترش صنعت چاپ، بشر را سردرگم کرده بود، امروز مدارس در معنای عام و مدارس معماری به شکل خاص در برابر انفجار اطلاعات در انقلاب دوم دیجیتال تاب مقاومت ندارند و به قول برت استیل51 مدارس معماری به شکلی که امروز وجود دارند، از نظر زمانی مناسب نیستند؛ اگر این مدارس شیوههای کاملاً جدید برای کارکردن، فکر کردن و برقراری ارتباط ابداع نکنند، امکان آن وجود دارد که مقهور شکلهای دیگر ارتباطات شوند.52
این اعلام خطر نه تنها مدارس معماری که کل معماران را مخاطب قرار میدهد و متذکر میشود که در شرایط امروز جهان –که این یادداشت در پی طرح کلیتی از آن بود- معماری نیازمند کنشگری و اندیشه در لایههایی عمیقتر از غبار و حبابی است که رسانه و هجوم اطلاعات به وجود آوردهاند. وگرنه ما همچنان مثل فرفره در باد سرسامآور اطلاعات خواهیم چرخید.
____________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________
1. Technophobia: ترس یا نفرت از تکنولوژیهای پیشرفته یا دستگاههای پیچیده به ویژه رایانه
2. پستمن، نیل. زندگی در عیش، مردن در خوشی. ترجمه ی صادق طباطبایی. تهران: اطلاعات، 1397. ص۱۰۲.
3. پستمن، نیل. تکنوپولی، تسلیم فرهنگ به تکنولوژی. ترجمه ی صادق طباطبایی. تهران: اطلاعات، 13۸۶. ص40.
4. زندگی در عیش، مردن در خوشی. ص۱۷۰.
5. Gustave Flaubert
6. دوباتن، آلن، خبر، راهنمای کاربران. ترجمه ی شقایق نظرزاده. تهران: فرمهر، 1397. ص۵۲.
7. Henry David Thoreau
8. زندگی در عیش، مردن در خوشی. ص۱۶۳.
9. تکنوپولی، تسلیم فرهنگ به تکنولوژی. ص۷9.
10. Daniel Boorstin
11. زندگی در عیش، مردن در خوشی. ص ۱۷۸.
12. تکنوپولی، تسلیم فرهنگ به تکنولوژی. ص ۱۱۷
13. Arnold Schoenberg
14. کوندرا، میلان. جاودانگی، ترجمه ی حشمت الله کامرانی. تهران: علم، ۱۳۸۴. ص126.
15. زندگی در عیش، مردن در خوشی. ص 233.
16. Pierre Bourdieu
۱۷. بوردیو، پیر. ترجمه ی ناصر فکوهی. درباره ی تلویزیون و سلطه ی ژورنالیزم. تهران: فرهنگ جاوید، ۱۳۹۴.ص۱۱.
18. تکنوپولی. ص 28.
19. خبر، راهنمای کاربران. ص۲۰.
20. Information Explosion
21. Brian Krzanich
22. Intel
23. خبر، راهنمای کاربران. ص174.
24. خبر، راهنمای کاربران. ص۱۸.
25. Umberto Eco
26. اکو، امبرتو و ژان کلود کریر. از کتاب رهایی نداریم. ترجمه ی مهستی بحرینی. تهران: نیلوفر، ۱۳۹۵. ص۷۰.
27. Mario Vargas Llosa
28. یوسا، بارگاس. فرهنگ دیگر فرقی با سرگرمی ندارد. ترجمه ی محمد معماریان. وبسایت ترجمان. 1395، آبان.
29. Gilles Lipovetsky
30. Jean Serroy
31. La cultura-mundo: Respuesta a una sociedad desorientada
32. Ivan Klíma
33. کلیما، ایوان. در میانه ی امنیت و ناامنی. ترجمه ی فروغ پوریاوری. تهران: آگه، ۱۳۹۳. ص69.
34. کلیما، ایوان. اسکلت زیر فرش. ترجمه ی رضا میرچی. تهران: جهان کتاب، ۱۳۹۵. ص۸.
35. Rem Koolhaas
36. کوینتر، سنفورد. رم کولهاس: گفتگو با دانشجویان. ترجمه ی امیر حسین هاشمی، تهران: افسون خیال، ۱۳۹۰. ص۶۴.
37. Charles Jencks
38. Jencks, Charles. The Architecture of the Jumping Universe: A Polemic: How Complexity Science is Changing Architecture and Culture. Academy Editions.1997.
39. Mario Carpo
40. Carpo, Mario. THE SECOND DIGITAL TURN, Design Beyond Intelligence. CAMBRIDGE: MIT press. 2017.
41. Big Data
42. روحی، پویان. تئوری معماری معاصر، جستارهای انتقادی. تهران: کتابکده کسری،1395. ص153.
43. Peter Eisenman
44. تئوری معماری معاصر، جستارهای انتقادی. ص۱۰۶.
45. ArchDaily
46. Deezen
47. Architizer
48. Pinterest
49. آیزنمن، پیتر، رم کولهاس. ابر انتقادی. ترجمه ی پویان روحی. تهران: کتابکده کسری، 1395. ص ۲۵.
50. تئوری معماری معاصر، جستارهای انتقادی. ص 179.
51. Brett Steele
52. تئوری معماری معاصر، جستارهای انتقادی. ص75.