بُرج هِرسْت، نیویورک
معماری از نورمن فاستر، متن از پاُل گُلدبرگر
ترجمهی علیرضا سیّداحمدیان
Hearst Tower, New York
Architecture by Norman Foster
Text by Paul Goldberger
نورمن فاستر، موتسارتِ مدرنیسم است. فرز و پرکار است، و ساختمانهایش به دلیل سبُکی و فخامت زبانزد خاصّ و عام است. سخت کار میکند، ولی طرّاحیهایش نشانی از تقلا بر چهره ندارند. در همهی آفریدههایش ــ از آسمانخراش گرفته تا فرودگاه، از آزمایشگاههای تحقیقاتی تا گالریهای هنری، و از صندلی تا دستگیرهی در ــ وقار و متانتِ تکاندهندهای ایجاد میکند. تواناییِ او در خلق اثری شگفتانگیز که گویی به آسانیِ هرچه تمامتر آفریده شده، رقبایش را به جنون رسانده است.
فاستر، که اصلاً انگلیسی است و در لندن زندگی میکند، هنرمندیست به تیزبینیِ یک مشاور، که میداند چطور مجریانِ اصلیِ طرحهایش را به نحوی مجاب سازد که معماری آوان گارد را همچون علاقهی شخصیشان فرض کنند. در دههی 1980، او بانک بینالمللیِ معروفِ اِیْچاِسبیسی (.H.S.B.C) را به ساخت یک برج یک میلیارد دلاری در هنگ کنگ ترغیب کرد؛ سازهی نوپدید بانک، که در آن پنج مُدول عظیم فولادی بر دوش یکدیگر سوار شده بودند، بدیعترین آسمانخراش از زمان احداث ساختمان سیگرَم (Seagram Building) است. در سال 2000 سفارشی از شرکت انتشاراتی معظّم هِرسْت (Hearst) جهت احداث ساختمان اصلیِ این شرکت در منهتن به فاستر داده شد. برج عظیمِ هِرسْت که مانند جواهری تراشخورده به نظر میرسد، در سال 2006 افتتاح شده، و نخستین پروژهی عظیمِ فاستر در قارّهی آمریکا به شمار میآید.
در دههی 1920، ؤیلیام رَندولف هِرسْت، سفارشِ ساخت نخستین ساختمان شرکت را به جوزف اِربِن (Urban) دارد: این ساختمان شش طبقه که شکوهش یادآور جنون عظمت بود در خیابان هشتم میان خیابانهای پنجاه و ششم و پنجاه و هفتم قرار گرفت. به رغم ارتفاعِ اندک، هرچیزی که پیرامون این سازهی سنگیِ زردرنگ قرار داشت، حاکی از عظمت و شکوه بود، بهخصوص ستونهای عظیمِ شیارداری که از ارتفاع خود ساختمان فراتر میرفت و ظاهرِ زیربنای یک سازهی بلندتر را در ذهن بیننده القاء میکرد. (هِرسْت و اِربِن قصد الحاق برج بلندتری را هم داشتند، امّا هیچگاه به انجام این کار توفیق نیافتند.) بنیاد هِرسْت دیرزمانی بود که از محدودهی این پالاتسوی عجیب و مضحک فراتر رفته و گسترش یافته بود و کارمندان خود را به فضاهای استیجاری در همان نزدیکیها انتقال داده بود. وقتی بنیاد هِرسْت تصمیم گرفت عملیات خود را زیر یک سقف جمع کند، مدیران آن بهدرستی به این نتیجه رسیدند که ساختمانی که جوزف اِربِن در دههی 1920 ساخته قابل حذف نیست. بنیاد هِرسْت، فاستر را جهت احداث ساختمانی بر فراز آن استخدام کرد، و در ماه اکتبر 2001، فاستر طرح خود مبنی بر الحاق 40 طبقه به بالای ساختمان اصلی را تقدیم هیئت مدیرهی بنیاد هِرسْت نمود. این نخستین پروژهی ساختمانی بود که بعد از وقایع 11 سپتامبر در نیویورک اعلان عمومی شد.
برج هِرسْت نیز همچون دیگر طرّاحیهای فاستر ساختمانی مجلّل، تراشیده، و انباشته از مظاهر تکنولوژیِ جدید است. شباهتی به آمیزهی جَز اِیج (Jazz Age) که بر روی آن قرار گرفته، ندارد. بخش الحاقی در شیشه و فولاد ضدّزنگ پوشیده شده است ــ همچون پرتابهای نورانیست که از سّکوی طرّاحیشده توسّط جوزف اِربِن به آسمان شلیک شده باشد. برجستهترین ویژگیِ بُرج طرحهای هندسیِ گستاخانهی شیشهای و فولادیِ آن است که معمار آن را ‘diagrid’ نامیده است: نوعی شبکه یا گْریدِ با خرپاهای باربر مورّب، که کلِّ نما را با مثلّثهای عظیمی به ارتفاع چهار طبقه پوشاندهاند. این مثلّثها عمدهی سازهی حمّال ساختمان را تشکیل میدهند، و با نهایتِ صرفهجویی احداث شدهاند: این الگوی مورّب در مقایسه با چارچوبهای معمولی که آسمانخراشهای عادّی بدان نیاز دارند، 20 درصد کمتر فولاد مصرف میکند.
فاستر در نحوهی به کار گرفتنِ این ترفند مهندسی برای اهداف زیباییشناختی بسیار خوش درخشیده است. مثلّثها در نقطهی مقابل Xهای تاریک بهکاررفته در نمای مرکز جان هَنکاک در شیکاگو هستند، و نمای سرخوش و مضرَّسِ ساختمان را خلق کردهاند. فـاستر کار خود را اوّل با یک جعبه آغاز کرد، کُنجهای آن را برید و مثلّثهای سروتهی در اطراف آن ایجاد کرد، مثل یک غول که با شیء در دستش ور میرود آنها را به داخل و خارج کشید. حاصل کار شبیه قطعهالماسی چندوجهی از کار درآمد. کُنجهای تنهی ساختمان در طول ارتفاع ساختمان بیرون میزنند و تو میروند، و کلِّ بنا برق میزند.
چنین شِمایی میتوانست هیبتی پرطُمطُراق و متظاهرانه بیابد، امّا در دستانِ فاستر به بخش الحاقیِ کاملی برای ساختمانِ جوزف اِربِن بدل شده است. طرّاحیِ بنا آشکارا از دو رویکرد پرهیز داشته است: تقلید از سبکِ قطعهی زیربنا (اثر جوزف اِربِن)، و یا برافراشتنِ یک جعبهی شیشهای عادّی بر فرازِ آن. هدف جوزف اِربِن در ساختمان اصلیِ بنیاد هِرسْت ایجاد فرمی مجلّل امّا معقول و آبرومند بود، و فاستر بهدرستی دریافت که چگونه میتواند همین کار را با برج ابداعیاش به انجام برساند، امّا با استفاده از زبان مدرن، و بدون مُصالحه بر سر تعهّدی که نسبت به نوآوریِ سازه در خود احساس میکند. فاستر در موقع حلِّ معضلاتی از این دست در نقطهی اوجِ تواناییِ معمارانهاش به سر میبرد؛ او به خلاف بسیاری از معماران نخبه وسواسِ ایجاد فرمهای «خاصّ و شخصی خود» را ندارد. استعدادی که در برقراری مکالمهای معنادار میان معماری جدید و قدیم دارد شش سال پیش به منصهی ظهور رسید، یعنی هنگام پردهبرداری از ساختمان نوسازیشدهی رایشسْتاگ، در برلین: فاستر بر فراز سازهی قرن نوزدهمی بسیار مجلّل و مزیّنِ بنای رایشستاگ یک گنبدِ شیشهای قرار داد، و حیثِ یادمانیِ ساختمان را با استفاده از زبان معماری مدرنیستیْ دوباره تأویل کرد. و در سال 2000 حیاط بریتیش میوزییم [«موزهی بریتانیایی»] را با قُبّهای فولادی و شیشهای پوشاند که سایهی هندسیِ ظریفی بر کف حیاط انداخته است.
به طریق مشابه، برج هِرسْت یادآور طرحی ساختهنشده از دوران اوج مدرنیسم است: آسمانخراشی به ارتفاع 180 متر در فیلادلفیا، که در سال 1957 توسّط لویی کان و اَن تینگ (Anne Tyng) پیشنهاد شد، و قرار بود به تبعیّت از شبکهای از حمّالهای مثلّثشکلِ زیگزاگی داشته باشد. البتّه کان و تینگ تنها طرّاحانی نبودند که به استحکام و ثبات ذاتی و نقش کارآمد مثلّث در فرم سازه پی برده بودند؛ باکمینستر فولر و مهندس روبر لو ریکوله (Robert Le Ricolais) نیز همین ادّعا را مطرح کرده بودند. استفاده از مثلّثها توسّط فاستر، بدین معنا، مفهومی قرضی بوده است. امّا عمدهی شِماهای قدیمی جذّابیّت بصریِ چیزی مثل اسباببازیِ لِگو برای بچهها را دارند. فاستر ایدههای قدیمی را میگیرد، آنها را روزآمد میکند، و نه فقط ساختمانی واقعی بلکه ساختمانی با فخامت استثنایی خلق میکند. برج هِرسْت زیباترین آسمانخراش نیویورک از سال 1967 به این سو است، یعنی تاریخی که سْکیدمور، اوؤینگز اَند مِریل (Skidmore, Owings & Merrill) آسمانخراش فخیم و فوقالعادّه زیبای منهتن پایین را تکمیل کردند. بعد از همهی آسمانخراشهای ناپخته و کولاژمانندی که در طول دههی گذشته دور میدان تایمز ساخته شدند، مشاهدهی یک بنای مرتفع که از زمینهی فکر عقلانی برخاسته باشد بهراستی چشمنواز است. برج هِرسْت سرخوشیای به همراه دارد که تقریباً همهی ساختمانهای مدرن فاقد آن هستند. سنّت مدرنیستی که به سازهی ساختمان این امکان را میدهد تا فُرم خود را تعیین کند، اغلب به نوعی معماریِ خشکهمقدّس و سنگیندست منجر شده است. اگر صرفاً اعتقاد داشته باشید که باید عنصری والا و اشرافی در سازهی هر ساختمان تبیین شود، آنگاه برج هِرسْت را دوست خواهید داشت. امّا اگر فکر میکنید که مهمترین عنصر یک ساختمان آن است که به خط افق خود انرژی بدهد، در اینصورت هر تکّه از برج هِرسْت را خواهید پرستید.
لذّت برج هِرسْت محدود به نمای بیرون آن نیست. این برج یکی از چشمگیرترین ورودیها در برجهای نیویورک را دارد. شما از طریق طاقیِ اصلیِ کارِ جوزف اِربِن داخل ساختمان میشود که در کنار دیگر اجزای بیرونِ زیربنای کلِّ ساختمان با وسواس و موشکافی بسیار نوسازی شده، و سپس از چند پلّکان عبور میکنید. آنچه سپس شاهد آن خواهید شد از آن زمان که فرانک لوید رایت بیننده را از یک سرسرای تنگ عبور داد و به سالن اصلی گوگنهایم هدایت کرد، در نیویورک، دیده نشده است. پلّکانها شما را در دهلیز وسیعی رها میکنند که طبقات فوقانی ساختمان قدیمی جوزف اِربِن را شامل میشود، و فاستر آنها را حفّاری کرده و با شیشه برایشان سقف زده است. دیوارهای داخلیِ ساختمان قدیمی با گچبُری پوشانده شدهاند، و در بالای جایی که ایستادهاید از خلال شیشههایی به ارتفاع سه طبقه برج را مشاهده خواهید کرد ــ صحنهای که مگر در کلیساهای جامع بهندرت دیده میشود ــ و این حالت ظاهرِ یک پیاتسای روباز را به فضا بخشیده است. کارمندان هِرسْت در کافهی داخل دهلیز غذا صرف میکنند، و با رقبایشان در ساختمان کُنده ناست، واقع در میدان تایمز، که کافهتریای بسیار مشهوریست که فرانک گهری طرّاحی کرده، همچشمی میکنند. امّا فضای داخل ساختمان برج هِرسْت فقط «شیک» در معنای معمول آن نیست: این فضا بسیار پرشکوه است. دهلیز یادشده با سازههای حمّال عظیمی که بار برج را بر دوش میکشند تقویّت شده، که از بالا به پایین آن را بُرش زدهاند، و نیز نورگیرهای سقفیاش نمای خیرهکنندهای از اوج گرفتنِ ساختمان برج را مستقیماً در معرض دید بیننده قرار میدهد.
متأسفانه، مشاهدهی ساختمان برج هِرسْت در چشمانداز شهر نیویورک آسان نیست. این ساختمان از سمت غرب با ساختمان آجری متشکّل از چندین آپارتمان از دیده پنهان شده، و در سمت شمال آن برج آپارتمان دیگری قرار دارد، و بلافاصله بعد از آن مرکز جدید تایم ؤارنر، در میدان کولومبوس، که در مقایسه با برج هِرسْت بسیار هم بیمایه به نظر میرسد. این وضعیّت چندان با وضعیّت برجهای شاخص نیویورک، که همگی به صورت جزئی در افق شهری قابل مشاهدهاند، تفاوت ندارد. (ساختمان امپایر سْتِیت در این میان یک استثناء به شمار میآید.) امّا همین چشمانداز جزئیِ ساختمان هِرسْت در امتداد خیابان هشتم یا در امتداد خیابان پنجاه و هفتم چنان اغواگر است که دیدههای حریص و مشتاق را ناخواسته به سمت خود میخواند. بهترین نماهای برج هِرسْت از سمت آپر ایست ساید، و از اطرافِ موزهی متروپولیتن قابل مشاهده است، زیرا از این دو موضع هیچ چیز تا سمت شمال غربی مانع از مشاهدهی ساختمان هِرسْت نمیشود. از پشت بام موزهی متروپولیتن میتوانید برافراشتن و سر به آسمان ساییدنِ این برج را، در حینی که بر پارک مرکزی مشرف میشود و همزمان با افق شهر نیویورک جوش میخورد و آن را دیگرگون میکند، در کمال شکوه و عظمتش نظارهگر شوید.
معماری معاصر جهان: تجاری
_______________________________________
مشتری: بنیاد هِرسْت
معماران: فاستر و شرکاء
همکاران: بْرَندن هاُ، مایک جِلیف، میشائل وورتْسِل، پِـتِـر هـان، دِیوید نِلسِن، جِرارد اِوِندن، باب آتؤال، جان بـال، نیک بِیکِر، اونا باراک، مورگِن فلمینگ، میشائِلا کوستِر، کریس لوپَن، مارتینا مِلوتزی، یولیوس شْترایفِنِدِر، گونتزالو سورُکا، کریس ؤِست، جان سْمال، اینگرید سولْکِن؛ شرکت آدامسِن (معمار همکار)
مشاوران: گروه کانتور سِینوک (سازه)؛ فْلَک اند کورتْز (مهندسی مکانیک)؛ ویدیاِی (حمل و نقلِ عمودی)؛ جورج سِکْستِن (نورپردازی)؛ چیوِس (سیستم سازه)؛ آوِستا، پِرما سْتیلیسا (پوشش خارجی)؛ یواسجی (آکوستیک)
عکسها: چاک چوی، ALBUM/View Pictures/Edmund Sumner ، نایجل یانگ/ فاستر و شرکاء