چوب، این میراث کهن

معماری روستایی گیلان با وجود ساختار شگفتانگیزش کمتر مورد توجه قرار گرفته است. این معماری که همچون فرهنگ مخلوقش بسیار متفاوت از سایر نقاط ایران است، ویژگیهای انحصاری دارد که مهمترین آن ساختار کاملاً چوبی سازهی بناست. برخی از پژوهشگران بر این باورند که تمدن چوب مانند جادهی ابریشم نواری است که از شرق دور آغاز و به آمریکا ختم میشود، و گیلان نیز در این مسیر فرضی قرار گرفته است. نکتهی جالب توجه آن است که معماری چوب در فرهنگهای واقع در این مسیر، نقاط مشترک بسیاری دارد که بخشی به دلیل ماهیت سازههای چوبی و قابلیتهای آن و بخش دیگر به دلیل وضعیت معیشت یکسان و شرایط مشابه اقلیمی و طبیعی این مناطق است. این شباهتها باعث شده تا پژوهشگران، این محدودههای فرهنگی را به نام «تمدن چوب» نامگذاری کنند.
برای بررسی و تحلیل معماری گیلان دو ویژگی کالبدی و معنوی این معماری باید مورد مطالعه قرار گیرد. هرچند این دو ویژگی جدا از هم نیستند و حضور مادی معماری، واسطهای است که میتوان از طریق آن، عناصر غیرمحسوس فرهنگ، مانند باورها، الگوهای زیستی و اقلیم را بازنمایاند، ولی برای رسیدن به تحلیلی معنادار طبقهبندی اطلاعات در این دو حوزه ضروریست.
معماری متعلق به فرهنگ است و تنها در پسزمینهای از تاریخ، باورها و آیینها و سنتهای بومی معنا مییابد. بدون شناخت این پسزمینهها و شرایط تأثیرگذار اقلیمی و طبیعی، منطق درونی معماری قابل شناخت نخواهد بود و معماری تهی از هویت میشود. با این باور ابتدا شناسایی حوزههای فرهنگی متنوع گیلان که متأثر از اقوام مختلف ساکن در گیلان است طی مطالعات وسیع و دامنهدار در حوزهی مردمشناسی انجام شد و بر اساس این مطالعات پانزده حوزهی فرهنگی شناسایی شد. پس از آن، جهتگیری برای تقسیمبندی گونههای معماری بر اساس این مطالعات پایهای صورت گرفت و بدین گونه پانزده سرشاخهی معماری تعریف شد.
این پانزده سرشاخهی معماری به واسطهی تکنیکهای ساختوساز، نوع مصالح بهکاررفته، جزئیات سازهای، فرم و شکل معماری، ساختار فضایی و تزیینات با یکدیگر متفاوتند، هرچند نقاط مشترک کلی، مانند برونگرا بودن معماری، همسازی با اقلیم، تعامل با طبیعت، استفاده از چوب و… در بین همهی سرشاخهها قابل مشاهده است.
معماری و طبیعت در کنش با هم
یکی از مهمترین عناصر تأثیرگذار بر معماری روستایی گیلان، و جزء جداییناپذیر این معماری، طبیعت است. بیتوجهی به تأثیرات نیروهای طبیعی و شرایط اقلیمی و نیروهای سایت بر معماری راه را بر هر شناسایی میبندد.
در معماری روستایی گیلان، مرز روشنی بین درون و بیرون وجود ندارد. لایههای شفاف خانه فضای بیرون را به درون فرا میخواند. نور، باد و باران، خانه را از خود متأثر میکنند و بازی نور و سایه در لایههای شفاف بیرونی تا عمیقترین هستهی خانه به فضا معنا میدهد.
این ارتباط با طبیعت، به معماری، ویژگی زنده و پویایی بخشیده است و تغییرات همیشگی طبیعت، پیوسته فضای معماری را نیز دگرگون میکند. خانهای که طبیعت را به درون فرا میخواند برای انسان مناسبتر است. نور و آفتاب، باد و باران بر حواس تأثیر میگذارد و به زندگی تنوع میبخشد. بدین طریق معماری واسطهای میشود که انسان از طریق آن با طبیعت مواجه میگردد.
حیاط که بخشی از کالبد معماری روستایی گیلان است، خود همچون بخشی از طبیعت، این ارتباط را از طریق هستی دگرگونشوندهاش که فصل به فصل و ساعت به ساعت تغییر میکند، تقویت میسازد.
ارتباط پیوستهی معماری گیلان و طبیعت که جلوهی زنده و پویای این معماری است در کنار تأثیرات متقابل معماری و نیروهای سایت و همسازی معماری با شرایط اقلیمی از مهمترین ویژگیهای معماری روستایی گیلان است.
همانطور که طبیعت را نمیتوان از کــــالبد معماری روستایی جدا کرد بازشناختن معماری نیز بدون توجه به سایت آن غیرممکن است. سایت فقط پایهی معماری و مکانی برای استقرار خانه نیست. منطق معماری و منطق سایت با هم همنوا هستند. این معماری بدون معمار از طریق این همآوایی به چنان خرد نابی رسیده است که هرگاه ارتباط معماری با مکان (زمین) قطع شود از هرگونه منطقی تهی میشود. ولی آنچه به این ارتباط ماهیتی زنده میبخشد دوسویه بودن آن است. همان طور که زمین بر معماری تأثیر میگذارد و منطق خود را به آن تحمیل میکند، اثر معماری که به طور ارادی و آگاهانه بر زمین قرار داده میشود، معنایی جدید به زمین و محیط میبخشد و معماری و محیط در کنش و واکنش باهم معنایی تازه مییابند . این تأثیرات که هم به طور کالبدی و هم به شکل شهودی قابل درک است در رابطهی معماری و اقلیم عینیّت بیشتری میگیرد.
ارتباط اقلیم ومعماری
بناهای روستایی گیلان با توجه به شرایط اقلیمی و برای پاسخگوی به مطلوبترین شرایط آسایش انسانی طرحریزی شدهاند.
پلان مستطیلشکل بنا با کشیدگی شمالی – جنوبی با بدنهی گسترده و باز به سمت شرق امکان بهرهگیری از جریانهای باد مطلوب تابستانی شرقی و شمال شرقی را فراهم میآورد (نقشهی 1و2). چراکه مهمترین اصل برای رسیدن به شرایط آسایش در این منطقه تهویه و کوران مطلوب است. بدنهی شفاف لایهی اول بنا که ردیفی از ستونها و ایوانی سرتاسری است که در طبقات تکرار شده، بهعلاوهی کرسی بلند بودن ساختمانها، گردش هوا در بنا را به حداکثر رسانده است.
جناحین شرق، جنوب و شمال خانه برای بهرهگیری از جریانهای هوا و گردش آنها در فضا کاملاً باز است، ولی جناح غربی برای جلوگیری از نفوذ بادهای غالب زمستانی با امتداد یافتن سقف شیبدار تا سطح زمین کاملاً بسته شده است .
بدنههـــای باز مانند ایوان و تلار (ایوان طبقهی دوم) در فصول تابستان محل زندگی خانواده است و فعالیتهایی مانند آشپزی، خورد و خوراک و خواب و نشیمن در آن انجام می گیرد. در زمستان این فعالیتها به فضاهای بسته با کمترین بازشو (اتاقها) منتقل میشود. ضخامت دیوار و جنس آنها که از خاک و چوب یا چینه است، به حفظ گرما در داخل فضاها کمک می کند.
همسازی مصـــالح ساخت با شرایط اقلیمی و انتخاب صحیح مصالح بوم آورد در مناطق مختلف آبوهوایی مانند جلگه، کوهپایه، کوهستان، شرایط آسایش گرمایی و سرمایی را فراهم میآورد. استفاده از چوب و خاک در مناطق جلگهای، سنگ و چوب و خاک در مناطق کوهپایهای و سنگ در مناطق کوهستانی، علاوه بر آنکه هزینههای ساخت را کاهش میدهد شرایط مطلوب آسایش را ایجاد میکند. سقفهای شیبدار گیاهی از جنس لی (گیاه مردابی) و کلوش (ساقهی برنج) در تابستان هوای زیر سقف شیبدار و خانهها را تا چندین درجه خنکتر از محیط پیرامون میکند. این تغییرات محدود به جنس مصالح نمیشود و فرم بنا را نیز به شدت تحت تأثیر قرار میدهد، به گونهای که برخی تغییرات در فرم معماری هر حوزهی جغرافیایی تفاوتهای معناداری با دیگر حوزهها دارد که این تغییرات مستقیماً با اقلیم مرتبط هستند.
صحبت در مورد تأثیرات اقلیم بر معماری گیلان که در حوزههای مختلف جغرافیایی اعم از ساحل، جلگه، کوهپایه و کوهستان متفاوت است خارج از حوصلهی این مقاله خواهد بود و خود بحث دیگری را می طلبد.
ساختار فضایی
چندعملکردی بودن فضاها، جابهجایی عملکردها در فصول مختلف سال و عدم تفکیک فضاها بر اساس جنسیت استفادهکنندگان، به فضاهای معماری گیلانی تنوع وسیالیّتی خاص بخشیده است.
محورهای اصلی در خانههای روستایی گیلان که سلسله مراتب فضایی را معین میکنند از پایین به بالا، از بیرون به درون و از جلو به پشت بناست.
با ازدواج فرزندان پسر یا با حضور مهمانان خاص، اتاقهای طبقهی بالا در اختیار ایشان قرار میگیرد. معمولاً اتاقهای طبقهی بالا نسبت به اتاقهای طبقهی پایین که بیشتر به عنوان دودخانه، آشپزخانه و نشیمن خانوادگی مورد استفاده قرار میگیرند، دارای تزئینات بیشتر و زیباتر هستند. حرکت از پایین به بالا تأکید بر اهمیت فضاهای بالا نسبت به فضاهای پایین دارد.
حرکت از بیرون به درون که ذکر آن در سطور بالا رفت، با تغییر فصول سال اتفاق میافتد. محور جلو به پشت برای تفکیک فضاهای تمیز و کثیف به کار میرود. این تقسیمبندی هم در سایت و هم در بنا رعایت میشود. فعالیتهای تمیز، مانند آشپزی، نشیمن خانواده، انبار برنج، فعالیتهای باغبانی و کشاورزی و صنایع دستی و… در قسمت جلوی بنا انجام میشود، در حالی که توالت، طویله و انبار به پشت خانه منتقل میشوند.
محرمیت و تقسیم فضایی بر اساس جنسیت، آن گونه که در معماری فلات مرکزی متداول است، در معماری گیلان به چشم نمیخورد. حیاط تنها با پرچینهای کوتاه که مرزخانهها را تعیین میکنند بیواسطه با مزرعه در ارتباط است. بین همسایگان مرزهای مشخصی که دید را محدود کند وجود ندارد و چشم انداز روستا و مزارع برنج از خانه به چشم میآید. همین ارتباط بیواسطه بین حیاط و بنا و فضاهای داخل بنا نیز قابل مشاهده است. مسیرهای حرکتی، بین مرد و زن و خصوصی و عمومی، مشترک هستند. فضاها، جز اتاق کهنه درین (اتاق نشیمن خانواده) که فضایی خصوصی و نیمه خصوصی (بستگان و مهمانان درجه یک) است، هیچ کدام تعریف مخصوصی برای جنسیت خاص یا عمومی و خصوصی بودن ندارند. حتی حیاط خانه میتواند محل عبور و ورودی همسایهی کناری باشد و این امری متداول در بافت روستا و معماری خانههای گیلانی است.
انسان، معماری، طبیعت
هرچند که معماری روستایی عملکردگرا و صرفهجوست، ولی کیفیت زندگی انسانی به هیچ وجه در ساخت و ساز به فراموشی سپرده نشده است. این معماریِ بدون معمار، که زاییدهی اندیشهی استادکار محلی و خواست صاحبخانه و محصول کار داوطلبانهی همهی اهالی روستاست که صمیمانه گرد هم آمدهاند تا خانهای بر پا دارند، فوقالعاده انسانی است.
تزیینات ساده که در عین سادگی روستایی، بسیار مجذوبکنندهاند، در تمام خانههای روستایی به چشم میخورد. تناسبات، ابعاد و اندازه و شاخصههای زیباشناسانهی خانهها قابل تأمل و تعمق هستند.
در بدنهی خارجی بناها ردیف ستونها ایجاد ضرباهنگ (ریتم) میکنند. این تمهید معمارانه در بسیاری از بناهای بزرگ جهان نیز دیده میشود. حرکت رو به بالای ستونها به سرستونهایی ختم میشوند که باربر تیر اصلی هستند، ولی آنچنان زیبا هستند که خود، عنصری تزیینی محسوب میشوند. تزیینات هر سرستون با سرستون دیگر متفاوت است. این ستونها با ردیفی از نردههای بسیار زیبا به هم پیوستهاند. نردهها تنها عناصری حفاظتی نیستند، بلکه تنوع بسیاری به جهت طرح و شکل دارند. پیچیدگی تزیینات نردهها رابطهی مستقیم با وضعیت معیشت خانواده دارد.
نحوهی قرارگیری قطعات نرده در کنار هم فضاهای پر و خالی ایجاد میکند که از لحاظ بصری نشانگر نمادها و اشکال مختلف هستند.
تزیینات در خانههای روستایی گیلان تنها به کار با چوب ختم نمیشود. اتاقها دارای تزیینات برجستهکاری گلی هستند که بسیار جذاب و متنوع به نظر میرسند. هنگامی که بنّای روستایی با دست فرمهایی ساده و تکرارشونده از گل روی دیوار کاهگلی میآفریند به خاک که ماهیتی گرم و پذیرنده دارد گرمی و جذابیتی چندبرابر میدهد.
این ردیفهای تزیینات کنگرهای ساده بر غنای فضای اتاق میافزاید. دور طاقچه، اطراف پنجرهها و… اغلب جایگاه این تزیینات ساده هستند.
انسان با نشانهها و نمادهایش میزید؛ بهخصوص روستاییان که ارتباط عمیقی با طبیعت دارند؛ طبیعت ناشناخته و مهارنشده. خواستها، ترسها، باورها و… به صورت نمادین در ساخت سکونتگاهها و در مراسم و آیینها قابل مشاهدهاند؛ از جمله درخت آفرینش که نمادی است از زایش و باروری و در اکثر خانههای روستایی دیده میشود . این نمادگرایی در تعریف روستاییان از محل استقرار بنا نیز قابل فهم است، هرچند این انتخاب، انتخابی طبیعی برای بهرهوری از کوران بوده است، ولی بیتوجهی به نقش فرازمینی جهات اصلی و ارتباط آنها با نیروهای کیهانی در نزد روستاییان، تصویر صحیحی از فرهنگ مخلوق بنا به دست نمیدهد.
نور نیز کیفیتی نمادین دارد. فضا از نور آکنده نیست و نور تنها با حضور تاریکی است که کیفیتی حقیقی و باابهت به خود میگیرد. نور با امساک وتنها از طریق چند روزن و بازشو به فضای تاریک درون پاشیده میشود. تضاد نور و سایه فضایی دلانگیز میآفریند که به نور اعتبار میبخشد. پرتوهای نورانی که به درون فضا رخنه میکنند همچون رشتههای پیونددهندهی انسان با محیط پیرامون و بیرون بنا است.
این ارتباط صرفهجو با طبیعت که به آن قداست میبخشد در استفاده از مصالح نیز به چشم میخورد. تنهی درختان مصرفی در بناها بدون تراش و عیناً با تمام اوجاجها به عنوان عناصر سازهای به کار گرفته شدهاند، انگار جنگلی کوچک را باز مینمایانند.
آنچه به ابهام موضوع میافزاید آن است که ابزار نجاری برای فرم دادن و چهارتراش کردن این تیرها در دسترس بوده و چوب نیز در جنگلهای گیلان فراوان در دسترس روستاییان قرار دارد.
معماری روستایی گیلان به گونهای مشخص افقی است و نامتقارن. گویی انسان سازندهاش مانند کالبد نامتقارن خود به آن شکل داده است. فضاها نظمی همگن و یکسان ندارند و فضاها لزوماً متقارن نیستند. مفاهیمی چون نظم ، تکرار و قرینگی که محصول خرد انسانی برای مهار طبیعت است در این معماری دیده نمیشود. اساساً معماری در صدد مهار طبیعت نیست. معماری با طبیعت که خود ناهمگن وغیرمتقارن است تلفیق میشود و گویی در آن شناور است.
موزهی میراث روستایی گیلان، باززندهسازی معماری رو به نابودی
متأسفانه این معماری شگفتانگیز و نادر به سرعت رو به نابودی و فراموشی است. این روند از سی سال گذشته آغاز و با زلزلهی سال 1369 به اوج رسید. مسائل مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در تخریب بناها دخیل هستند که پرداختن به آن از حوصلهی این مقاله خارج است. ولی غم انگیزتر از همه آن است که ساکنان این خانهها آن را فقیرانه، زشت و نشانهای از بدویت میدانند و زندگی بهتر را در خانههای بلوک بتنی با سقفهای حلبی و آشپزخانههای اُپن جستوجو میکنند و این را نشانهی تجدد میدانند.
ایدهی اولیهی موزهی میراث روستایی گیلان (Rural Heritage Museum of Guilan) که طبق تعریف زیرمجموعهی اکوموزهها (Ecomuseam) است، در سال 1369 شکل گرفت. اکوموزه بیانگر رابطهی میان انسان و طبیعت در زمان و مکان معین و خاصی است و از مجموعهای از دستاوردهای علمی و فرهنگی قابل قبول که نمایانگر میراث یک گروه از مردم باشند تشکیل میشود. هدف از ایجاد چنین موزهای حفظ میراث فرهنگی گیلانیان است. گونههای معماری، آیین و باورها و مراسمی که به فراموشی سپرده شدهاند، غذاها و پوشاک، و در یک کلام، فرهنگ در موزه باززندهسازی خواهند شد.
در سال 1381 پس از مطالعات دامنهدار مردمشناسی، طرح جامع موزه به تصویب رسید و در سالهای 1382 و 1383 کارگاههای آموزشی معماری و مردمشناسی در ایران، فرانسه و سویس برگزار شد. در سال 1384 فاز اجرایی پروژه آغاز گشت و تا کنون 2 حوزه از 9 حوزهی فرهنگی – جغرافیایی شناسایی شده و با مجموع 50 سازه به مرحلهی بهرهبرداری رسیده است.
در این حوزهها، گونههای معماری روستایی که مربوط به طبقات اجتماعی مختلف روستا بود و اینک متروکه و مخروبه شدهاند، از نقاط مختلف روستایی شناسایی، خریداری و واچینی (دمونتاژ) شده و پس از انتقال به موزه، مطابق شرایط اولیه و در بستری مشابه وضعیت اولیه، دوبارهچینی (رمونتاژ) میشوند (دمونتاژ عبارت است از عملیات جداسازی قطعات بنا که پس از مستندسازی کامل بنا و پلاکگذاری تمام قطعات انجام میشود. در عملیات رمونتاژ نیز پس از انتقال قطعات بنا به موزه، قطعات مطابق پلاکها و با استناد به نقشهها و تصاویر موجود، در محل اصلی خود مستقر میشوند و بنا دوبارهچینی میشود).
قدمت متوسط بناها صد سال است. هر واحد مسکونی شامل خانه و متعلقات زندگی روستایی، مانند انبار برنج (کندوج)، طویله، و تلمبار (محل پرورش کرم ابریشم)، چاه، باغچه، توالت و… است. در کنار دوبارهچینی خانه و آمادهسازی محوطه، تمام فعالیتهای کشاورزی و صنایع دستی وزندگی روزمرهی روستاییان که در محوطهی خانه و مزارع اطراف صورت میگرفت در موزه باززنده سازی میشود. برای تکمیل هر روستا بناهای اصلی واقع در روستا مانند قهوهخانه، بقعه، مسجد، قبرستان، میدانگاه و… بازسازی میشوند. روابط میان حوزهها و روستاها یادآور روابط روستاهای گیلانی طی دویست سال گذشته است.
پیشبینی میشود تعداد 100 تا 120 واحد مسکونی روستایی به موزه منتقل شود که نمایانگر تمام گونههای معماری روستایی گیلان، اعم از نمونههای ساحلی، جلگهای، کوهپایه و کوهستانی هستند و با توجه به توپوگرافی زمین سایت در محل مناسب استقرار مییابند.
در کنار مسکنهای روستایی گیلان حوزهی معماری ملل تعبیه شده است که در آن، نمونهی معماری چوب سایر ملل با کمک اکوموزههای این کشورها در موزه دوبارهچینی میشود. هدف از این کار نمایش نقاط مشترک فرهنگی و شیوههای ساختوساز ملل صاحب تمدن چوب است. بخشهای خدماتی موزه شامل سیصد مهمانپذیر است که با معماری قدیم، ولی با مصالح جدید ساخته میشود. سایت کودکان با هدف تعلیم حرفههای قدیمی و آموزش کودکان طراحی شده است، زیرا مهمترین مخاطبان موزه، کودکان هستند. سایر بخشهای خدماتی و رفاهی، رستورانها، بازارهای سنتی و… را در بر میگیرند. کلیهی مطالعات فاز صفر و طراحی سایت، مجموعهی ورودی و طراحی مهمانپذیرها توسط همکاران موزه انجام گرفته است. موزهی میراث روستایی از نظر تنوع گونههای معماری و وسعت آن، در جهان بینظیراست و اولین تجربه در ایران و خاورمیانه به شمار میآید.
موزه پل است، نه غایت
موزه از جایی در تاریخ آغاز نمیشود و در جایی از آن به پایان نمیرسد. موزه، همچون خود زندگی، جریانی پویا و سیّال است. موزهی میراث روستایی گیلان بازتاب باورها، آیینها، الگوهای زیستی و سنتهای بومی گیلانیان است که در پسزمینهی تاریخی به نمایش درآمده است. موزه سعی دارد عظمت و غنای این فرهنگ را یادآوری کند و حرکتی به منظور حفظ و نگهداری و ارزشگذاری به این دستاوردهای انسانی باشد.