مسکن اجتماعی شیلـــــی
معماران: گروه معماری المنتال (الخاندرو آراونا)
رکسانا خانیزاد

در اینجا به نحوهی برخورد یکی از موفقترین نمونههای مسکن اجتماعی، اثر آلخاندرو آراونا در شیلی میپردازیم. نمونهای که با بودجهی تخصیص داده شده به این امر به بهترین شکل برخورد کرده است.
صحبتهای آلخاندرو آراونا در رابطه با نحوهی برنامهریزی برای بودجه:
در حال حاضر شرکت ما روی 9000 واحد کار میکند. سیستم افزایش واحدهای مسکونی در شیلی بسیار کارآمد است. با وجود جمعیت 17 میلیونی کشور، ما قادر هستیم سالانه 100000 تا 120000 واحد بسازیم و این به این معنی است که در کمتر از پنج سال آینده مشکل خانه در شیلی حل خواهد شد. تقریبا 60 درصد از تمام واحدهای مسکونی شیلی با سوبسید ساخته شدهاند. بنابراین مسکن اجتماعی به عنوان یک سیاست عمومی هنوز بسیار مناسب است. هم اکنون تقریبا 25000 خانواده وجود دارد که در محلههای فقیرنشین زندگی میکنند. ما این مردم را تقریبا با اسم میشناسیم. موقعیت الان بیشتر از دیگر کشورهای آمریکای لاتین تحت کنترل است، کشورهایی که تعداد مسکنهای غیر رسمی حدود 60-50 درصد است. اما مشکل کیفیت است نه کمیت. هر کسی که درآمد او برای درخواست وام کافی نیست، کسی که تا به حال این کمک را دریافت نکرده است و کسی که به عنوان فرد ساکن در محلهی فقیرنشین تا بحال در تصرف داراییهای خصوصی شرکت نداشته است (این عمل غیر قانونی است و به شدت از طرف دولت منع شده است) واجد شرایط دریافت وام دولتی است. ده سال پیش، زمانی که ما شروع به کار روی این پروژه کردیم، مبلغ سوبسید 7500 دلار برای هر واحد بود که شامل خرید زمین، آماده کردن زیرساختها و ساختن خانه بود. الان حدود 20000 دلار است. از این مقدار تقریبا 500 دلار بر عهدهی خانوادهای است که نیازمند مسکن هستند و مابقی توسط دولت پرداخت میشود. بنابراین، در کل، شما با 500 دلار صاحبِ خانه خواهید شد. این انگیزهی بزرگی است، برای مثال برای افراد جوانی که هنوز با والدین خود زندگی می کنند و قصد دارند مستقل شوند و نمیخواهند در محلههای فقیر نشین ساکن شوند. آنها میتوانند چند سال صبر کنند و در نهایت یک مسکن دایم داشته باشند. در شیلی حدود 90 درصد از مردم در شهرها زندگی میکنند. بنابراین مهاجرت به شهرها چند دهه قبل صورت گرفته است. الگوی خانهسازی سوبسیدی سریع و ارزان ما به یک آزمایشگاه واقعی تبدیل شده و الگویی برای کشورهای جهان سوم گشته است. ما این الگو را در تمام اقلیمهای ممکن تست کردیم، همانطور که شیلی در 4000 کیلومتر امتداد یافته است-از شمال تا جنوب با اقلیمهای متفاوت-از کویر، مدیترانه و نیمه گرمسیری تا دشتهای سردسیر و قلههای یخی.
همانطور که گفته شد بودجهای که دولت به هر خانواده تخصیص میدهد برای خرید زمین، آماده ساختن زیرساختها و ساخت خانه بوده است. در ادامه به تمهیدات صورت گفته میپردازیم.
در جواب سوال «به عنوان یک معمار جوان چگونه به این نتیجه رسیدید که میتوانید تفاوت ایجاد نمایید؟» او پاسخ داده است:
من این کار را نکردم. من با کسی شریک شدم و او این کار را انجام داد. من یک مهندس حمل و نقل را ملاقات کردم، آندره یاکوبلی(Andres Iacobelli) که در حال گذراندن دورهی کارشناسی ارشد خود در زمینهی سیاست عمومی در مدرسهی فرمانداری کندی بود. زمانی که برای بار اول یکدیگر را ملاقات کردیم او از من پرسید: «به نظر میرسد که معماری شیلی توجه جهانیان را جلب کرده است، درست است؟» من بسیار مفتخر بودم. او ادامه داد: «و معماران جوان خوبی در شیلی وجود دارد، درست است؟» و من دوباره احساس غرور میکردم اما بعد او از من پرسید: «پس چرا مسکنهای اجتماعی تا این حد بد هستند؟» او داشت میپرسید چرا تمام این پروژهها که 60 درصد از معماری را تشکیل میدهند اینقدر بد هستند. او حق داشت. سپس گفت: «چرا ما کاری برای این موضوع انجام نمیدهیم؟»، برای من به عنوان یک معمار «انجام کاری» به معنای یک سمپوزیوم، یک کتاب یا یک نمایشگاه بود و برای او به معنی راهاندازی یک شرکت و ساختن پروژهها مطابق قوانین و محدودیتهای بازار بود. او گفت: «بیا برویم و برای ساخت این واحدها یک میلیون دلار درخواست کنیم.» و به دولت، سیاستمداران، اسپانسرها و هر کس دیگری ثابت کنیم که الگوی بهتری با تمام ضوابط آسایشی بازار میتواند ساخته شود. این تنها به معنی معماری بهتر نیست، بلکه به معنای راههای بهتر برای خرید زمین، بهتر کارکردن ارگانهای سیاسی و… است. ما به ایدههای متفاوتی فکر کردیم و برای بیش از یک سال سعی کردیم تا سوال درست را شکل بدهیم، با یکدیگر و دانشجویان هاروارد. هدفی که به آن رسیدیم این بود: «انجام کاری که در طی زمان ارزشمند شود. طراحی باید به ابزاری برای مردم تبدیل گردد تا با آن بر فقر غلبه کنند.» شغل من به عنوان یک معمار این بود که این ایدهها را به زبان فرم ترجمه کنم.
در نتیجه رویکرد اصلی که آراونا و همکارش آن را پروژههای خود به کار گرفتن ارزشمند ساختن خانهها در طی زمان بود. این طرح باعث میشد که خانهها در سالیان بعد ارزشی دو برابر پیدا کنند، که البته این کار بر عهدهی صاحبان خانهها گذاشته شد.
ایدهی اصلی این بود: به جای ساخت خانههای 80 مترمربعی، خانههایی ساخته شود که 40 مترمربع از مساحت آن به صورت کامل ساخته شده باشد و 40 متر دیگر فقط دارای سازه باشد و دیوارکشیها و نازککاری و دیگر کارها بر عهدهی ساکنان باشد. با این روش هزینهی ساخت خانهها کاهش چشمگیری یافت. در ادامه مبلغی که پسانداز شده بود صرف خرید زمینی مناسب در مرکز شهر شد. بدین ترتیب با انتقال این مجموعه از مسکن اجتماعی از حومهی شهر به منطقهای مناسب با مراکز آموزشی، درمانی، تجاری و… دیگر نیازی به صرف هزینه برای ساخت زیرساختها نبود.
آراونا در یکی از کتابهای خود، عنوان کرده است که: «جامعهی ما میداند چگونه با پول زیاد مسکن خوب بسازد. ما همچنین ساختن مسکن ارزان قیمت را بلد هستیم، اما با کیفیتی بسیار ضعیف. چالش بسیار سخت، ساخت خانههایی خوب و تقریبا بدون هیچ پولی است.»
زیربنا: 5688 مترمربع
سال ساخت: 2010
این موضوع دقیقا همان مشکلی که ما در ایران با آن روبرو هستیم. او در ادامه به توضیح طرح خود یعنی ساختارهای متخلخل و خانههای نیمه میپردازد:
تحقیقات نشان داده است که یک خانوادهی متوسط میتواند بهخوبی در یک خانه یا آپارتمان تقریبا 80 متری زندگی کند. اما حقوق مرسوم در شیلی به سختی برای نصف این مساحت کافی است. همینطور این واحدها در داخل شهرها نیستند به دلیل همان 20000 دلار که برای هر واحد پرداخته میشود و قبلا اشاره کردم که این مقدار فقط برای ساخت و ساز نیست و شامل خرید زمین و تامین زیرساختها نیز میشود. بنابراین ما به این ایده رسیدیم: «اگر پول کافی برای برای ساخت یک خانهی مناسب وجود ندارد، چه میشود اگر به یک خانهی 40 متری فکر کرد ولی نه به عنوان یک خانهی کوچک بلکه به عنوان نصفی از یک خانهی خوب. و میدانید، اگر برای خانوادهها یک خانهی بسیار کوچک فراهم نمایید آنها هر کاری انجام میدهند تا آن را بزرگتر کنند. حتی خانوادههایی که در ساختمانهای چند طبقه زندگی میکنند، وقتی مجبور باشند، دیوارها را خراب میکنند و در حد نیاز جابجا میکنند که ریسک از بین رفتن یکپارچگی ساختار این ساختمانها را به وجود میآورد. این کار ممکن است برای تحمل بارهای ساده مشکلی ایجاد نکند اما اگر زلزلهای وجود داشته باشد، این مردم در خطر بزرگی خواهند بود. مشخصا ارزش این ساختمانها با گذر زمان کم میشود. اینها سرمایهگذاریهای درستی نیستند، فقط مکانهای بسیار ابتدایی برای زنده ماندنند. به همین دلیل است که طرح ما از همان ابتدا این افزایش را پیشبینی کرده است. ساختار خانهها به گونهای است که نمیتواند توسط ساکنین تکمیل شود. بنابراین ما این ساختار را برای تمام خانه فراهم نمودیم و سفتکاری و محصورسازی فقط برای نصف آن انجام شد و نصفهی دیگر را برای رشد در آینده گذاشتیم. زمانی که خانوادهها آمادگی داشته باشند، میتوانند نصف دیگر خانه را، بدون لزوم تغییر در ساختار پر کنند. این موضوع، ساختار یکپارچهی ساختمان و همینطور نظم و انسجام بصری را تضمین میکند. همچنین ما طرحی را توسعه دادیم که به اندازهی کافی متراکم است اما بدون جمعیتی زیاد این باعث شد تا ما زمینهایی را خریداری کنیم که سه برابر زمین مسکن اجتماعی قیمت داشتند. پس به جای این که دو ساعت دور باشیم، این خانوادهها توانستند مانند دیگران در نزدیکی فرصتها باشند نه جدا افتاده. آنها به شغلها، مدرسهها، فضاهای درمانی، شبکهی حمل و نقل، پارکها و به طور کل کیفیت بهتری از زندگی نزدیکتر هستند. بنابراین احتمال بالا رفتن ارزش دارایی آنها وجود دارد. ما هنوز از اصول اولیه پیروی میکنیم اما با تغییرات بسیاری در طرح.
ایده، پیروی از مسیر اصلی است؛ ارتفاع کم، تراکم زیاد بدون جمعیت اضافه با پتانسیل گسترش و رسیدن به سطحی متوسط برای این خانوادهها. بنابراین ما همیشه ایدهی گسترشیافتگی را امتحان میکنیم؛ گاهی از اطراف، گاهی در ارتفاع. بستگی دارد به اقلیم، سایت پروژه و اولویتهای خانواده.
هیچ فضای مشایی مانند راهروها یا آسانسورها وجود ندارد، فضاهایی که نگهداری از آنها در مناطق فقیرنشین مشکل است. من قهرمان نیستم. من میخواستم هزینهی کاری که انجام میدهم را بپردازم، مسکن اجتماعی به کیفیتی عالی نیاز دارد، نه خیریههای عالی. فکر میکنید چرا مسکنهای اجتماعی خوب نیستند؟ به این دلیل است که دولت وقتی برای تفکر دقیق پیرامون این موضوع نمیگذارد.
آلخاندرو آراونا دربارهی استودیویی که در هاروارد برگزار میکرده است توضیح میدهد: «آن دومین استودیویی بود که من در هاروارد در آن تدریس کردم. بگذارید به عقب برگردیم، به اولین استودیوی من در سال 2000. در ابتدا من هیچ تصوری از اینکه چه چیزی تدریس کنم نداشتم، اما میدانستم بیشترین رفتار در معماری خودسرانگی است. این ایده که معماران میتوانند اولین چیزی که به ذهن آنها میرسد را در پروژههای خود بیان کنند من را عصبی میکرد. بنابراین من نام اولین استودیوی خود را «از راههای دیگر(otherwisenes)» گذاشتم، به این معنا که آیا مسائل همیشه باید از یک راه، حل شوند و یا راههای دیگری نیز وجود دارد، من سعی کردم تا خودسرانگی را حذف کنم. من فکر کردم که محدودیتها فیلتر خوبی برای زواید هستند. این تفکری است که در المنتال وجود دارد. ما بر ضروریترین و ساده نشدنیترین جنبههای موضوع ارائه شده توجه میکنیم. در مورد مسکن اجتماعی ما با بودجهای بسیار کم محدود شده بودیم و مجبور به انجام پروژه بودیم. اما حتی وقتی که روی پروژههایی کار میکنیم که بودجهای بسیار بیشتر دارند، پروژهای با هزینههای ضروری و سادهنشدنی مطلوب است. حالا بر میگردیم به استودیو 3200$. ما نه بر ایدهها بلکه بر محدودیتها تمرکز کردیم. بزرگترین محدودیت برای مسکن اجتماعی، بودجه است، بنابراین از دانشجویانم پرسیدم برای مقدار مشخصی پول چه کاری میتوان انجام داد؟. این برعکس راهی است که رویکرد پروژهها معمولا در دانشگاه تعیین میشوند. وقتی شما بودجهی محدودی دارید چه متریالهایی میشود استفاده کرد؟ بسیار ارزان؛ کانتینرهای حمل و نقل، فلزهای موجدار، جعبههای پلاستیکی و شیشهها، لاستیکها و … . جواب این است: نه. تنها به این دلیل که برای مردم فقیر طراحی میکنیم دلیل نمیشود که آنها در محیطی کم کیفیت زندگی کنند. با وجود این کبودها در بودجه ما سعی میکنیم شان و استانداردهای بالایی در این پروژهها به وجود آوریم. افزایش تدریجی استراتژی ما شد؛ بیایید نصف پروژه را حالا با پولی که داریم بسازیم و مابقی زمانی که پول بیشتری در دسترس بود ساخته خواهد شد. این موضوع به تغییر دیگری نیز منجر شد؛ تمرکز نه تنها فقط بر یک واحد که بر کل جامعه. سوال اینکه چه واحدی میشود با 7500 دلار ساخت، نبود. سوال ساخت ساختمانی برای صد خانواده با 750000 دلار بود. این سوال احتمالات بسیاری به وجود آورد. اگر که پروژه با بقیهی شهر به خوبی ارتباط داشته باشد و مانع دسترسی به دیگر واحدها نشود باعث میشد تا سرمایهگذاری روی این پروژه برای دولت معقول به نظر بیاید و یا به حمایت این خانوادهها با سوبسید در صورتیکه نتوانند با اقتصاد موجود یکپارچه شوند ادامه دهد.
تجزیه و تحلیل
با توجه به بررسی نمونه موردی مسکن اجتماعی در شیلی، در جدول ذیل راهحلهای به کار گرفته شده در این پروژهها به اختصار آورده شده است. این راهحلها هم در حوزهی مالی و هم در حوزهی اجتماعی لحاظ شدهاند. از نظر محقق، یکی از ضعفهای پروژه، عدم وجود قوانین و نظارت برای بخش توسعه یافته است. از یک نظر آزادی ساکنان برای نحوهی گسترش خانه، ایجاد تراس یا اضافه نمودن اتاق خواب، ابعاد و نوع بازشوها و… از نقاط قوت پروژه است اما نبود قوانینی برای نمای بیرونی خانهها باعث شده است که ساکنان از رنگها، مصالح و طرحهای گوناگونی استفاده نمایند که موجب اغتشاش بصری پروژه میگردد.