علیاکبر صارمی از زبان امیر بانیمسعود (قسمت دوم)
خانهی افشار بین سالهای 1353 و 1355 خورشیدی در زغفرانیهی تهران طراحی و ساخته شد. طرح خانهی افشار یادآور معماری نئومدرن آمریکایی است.
این خانه در زمینی شیبدار و قناس در زعفرانیهی تهران طراحی شده و چند نکتهی بسیار مهم در طراحی آن قابل ذکر است:
- کارفرمای این خانه خواهر من و همسر و فرزندانش بودند که همگی همفکر و همنظر در طراحی بودند. مسئله توافق کارفرما به عنوان سفارشدهنده، همیشه از نکات کلیدی اجرای هر پروژه میباشد. به طوریکه غالباً نظر کارفرما مخصوصاً در زمینهی خانهی شخصی میتواند بهکلی طرح را دگرگون سازد.
- در این پروژه سعی شد دو بخش عملکردی و معمارانه از همدیگر تا حدودی جدا شده و هر کدام استقلال خود را داشته باشند. رابرت ونتوری از استقلال نما صحبت میکرد ولی در اینجا از استقلال «معماریت معماری» صحبت میشود. شاید چنین نکتهای در مباحث معماری مدرن ثقیل به نظر آید چون در آن تفکر، فرم از عملکرد پیروی میکند و چیزی بنام «معماریت» وجود ندارد. شاید این کلمه را “Architecturally” ترجمه کرد. مسلماً چنین بحثی را جز در مصداق واقعی و عینی نمیتوان دنبال کرد. بنابراین در خانهی افشار لایهی بیرونی همان لایهی معمارانه است که با ستونهای آزاد و سطوح متقاطع تعریف شده و سقفی نیز بر روی خود ندارد که آنرا به اصطلاح بشود ایوان نامید. در پشت این مجموعه بخش عملکردی قرار گرفته که شامل دو طبقه ساختمان با اطاق پذیرایی، آشپزخانه و ناهارخوری و خواب و انبار و غیره است. این دو بخش با هم ترکیب شدهاند و کل خانه را به وجود آوردهاند.
از دوران بعد از انقلاب تاکنون این خانه در اجارهی سفارتخانههای مختلف بود از جمله سفارت هلند که خانم کاردار سفارت که خود نقاش و هنرشناس بود میگفت این خانه مرا به یاد خانهی ریتولد و گروه داستیل [De Stijl] در هلند میاندازد. گفتم درست حدس زدهاید زیرا آن گروه در هلند به دنبال آفرینش فضا و فرمهای انتزاعی و آبستراکت بودند و آبستراکشن یک مفهوم جهانی است که کاندینسکی نقاش روسی آنرا بیشتر منبعث از شرق میدانست تا غرب. بنابراین پرداختن به جهان انتزاعی، هنرمندان را در چهار گوشهی جهان به هم پیوند میدهد و به قول خانم کاردار، خانهی ریتولد همانقدر ایرانی میتواند باشد که خانهی افشار هلندی. (صارمی، 1385د)
زمین این خانه در انتهای زعفرانیه قرار دارد و با شیبتندی به کوچهی روشن میرسد. عرض این خانه 9 متر و طول آن حدود 20 متر است. آنچه در طراحی این خانه مهم مینماید، طراحی دو بخش جدا از هم است [عملکرد و معماری] که ماحصل آن حجم ساختمان را میسازد. بخش اول، مجموعهی عملکردی خانه است. در این مجموعه حتیالامکان سعی شده است در نهایت دقت با استفاده از حداکثر راحتی، عملکردی مناسب با آن طراحی شود، و در مقابل آن بخش دیگری از بنا قرار دارد که به عنوان پوستهی خارجی و پوشش معمارانهی ساختمان است که فضاهای عملکردی را در بر میگیرد. بنابراین با در مقابل هم قرار دادن این دو وجه، معماری ساختمان شکل میگیرد.
طرح مجموعهی مسکونی جلفا در اصفهان بین سالهای 1366 و 1368 خورشیدی طراحی و ساخته شد. این مجموعه به سال 1371 خورشیدی برندهی اول مسابقهی بهترین طرح معماری وزارت مسکن و شهرسازی شد. طرح به لحاظ پرداختن به فضای محیطی و طراحی فضاها با الهام از معماری سنّتی ایران جزو کارهای تاریخگرای صارمی است. او در شرح پروژه چنین مینویسد:
در این خانه هندسهی موزون پلان، تقسیمبندی کلی خانهها را به وجود آورده است. کوچهی وسط این خانهها به صورت یک بنبست ارتباط بین خانهها را برقرار میسازد و هر کدام از خانهها نیز در تقسیمبندی درونی، از نظم سهگانهای تبعیت کردهاند که در معماری گذشتهی خانههای اصفهان مشاهده میشود: به صورت یک ایوان یا تالار و یا اتاق اصلی در وسط و دو گروه اتاق دیگر در دو طرف. فضاهای داخلی و اتاقها به صورتی کامل طراحی شدهاند، به طوریکه هیچکدام پسماندهی فضاهای دیگر نباشند. از طرفی دیگر، پرداختن به هندسهی متقارن در نقشهها و ارجاع به معماری گذشته کافی نیست. در این زمینه، هندسه ممکن است نظمی انتزاعی به وجود آورد، ولی علیرغم شباهتهای آن با هندسهی معماری گذشته، باز القای وجوهی از هنر گذشتگان که مورد نظر طراح بوده است، تضمین نمیشود. بنابراین، در خانههای جلفا، علاوه بر رعایت اصولی از معماری گذشته در پلانها، سعی شده است تا از عناصر معماری گذشته بهگونهای در کل معماری استفاده شود که بتوان کل مجموعه را بهخوبی در یک محلهی قدیمی نشاند. […] در طراحی این خانه قسمتهایی که با توجه به معماری گذشتهی ایران شکل گرفته، به طور نمادین در ذهن کودکان نقش خواهد بست و مسلماً نوعی خاطره برای آنان ایجاد خواهد کرد. کوچهی مشترک داخلی امکان بازی بچههای همسایه را در مکانی مأنوس به وجود میآورد که در عین حال از نظر سروصدا مزاحمتی برای ساکنان فراهم نمیآید و در تعدادی از خانهها نیز کدبانوی خانه میتواند از طریق پنجرهی آشپزخانهی خود این حیاط را زیر نظر داشته باشد. (صارمی، 1371ب: 11)
آنچه در وهلهی اول از ترکیب احجام و فضاهای ساختمان برداشت میشود، بیان حال و هوای معماری گذشته به شیوهی مدرن است و عنصر غالب این داستان خاطره و فضاهای آشناست با این فرض که این فضاهای آشنا ما را در دام سنّتگرایی نمیاندازد. به خصوص در آنجاییکه با یک دید آشنا، طراح در پی خلق و ترکیب فرمها و ترکیب مصالح و بازی سیرکولاسیون به خصوص در امتداد فضای حیاط مرکزی ساختمان با فضاهای سرپوشیده است. بیان معماری صارمی در طرح خانهی جلفا به صورت اندیشمندانهای در طرح ساختمانهای فرهنگستان نیز به کار رفته است.
هنرستان هنرهای تجسمی کرج بین سالهای 1370 و 1372 طراحی و ساخته شد. طرح شدیداً وامدار مفاهیم و مباحث معماری ایرانی است. در این ساختمان، هندسه و مفاهیم حیاط مرکزی مدارس، بار دیگر ظاهر میشود ولی این بار اجزای تشکیلدهندهی پیرامون آن، عناصری هستند که تا حدودی خودفرمان و مستقل به نظر میآیند و میتوانند یادآور مجموعهی بناهای شهری امروز باشند که گاهی برحسب اتفاق و بدون هماهنگی پیشین کنار یکدیگر قرار میگیرند. به این ترتیب درون سیستم نظمدهندهی حیاط، عناصر گوناگون کنار یکدیگر آرایش یافتهاند. از کارگاه هنرهای بومی و رستوران همچون عناصری منفصل، تا اجزای متصل و تکرارشوندهای مانند کلاسها و دیگر کارگاهها، اجزایی همچون پلهی گرد ستوندار و همچنین عناصری مجرد همانند ورودی اصلی که چون دیوارهای توخالی به نظر میآید، همه در مجموعه نقشی بر عهده دارند. در نهایت، زنجیرهی بههمپیوستهی سرپوشیدهها، این عناصر ناهمگن را به هم پیوند داده است. به این ترتیب، گوناگونی این مجموعه فرصتی برای هنرآموزان به وجود میآورد که نقاط مختلف آن را کشف کنند و فضاهایی را بیابند که شاید طراحان مجموعه نیز آنها را هنگام طراحی درنیافته بودند.
