برگزاری اولین کنگرهی بینالمللی معماری جهان، اصفهان، 23 شهریور 1349 با موضوع سنت و مدرنیته

مارتا نیکولسکو (Marta Niculescu) در سال 1939 در بخارستِ رومانی به دنیا آمد و از سال 1957 تا 1963 دانشجوی انیستیتوی معماری بخارست بود و با مدرک دیپلم معماری از آن دانشکده فارغالتحصیل شد.
او بین سالهای 1965-1962 در دفتر “کارپاتی” کار میکرد و مسئول طرحها و تحقیقات مرکز افسران عالیرتبه در کرایووا و نیز مسئول یک ویلا در دریای سیاه بود. لسکو از سال 1965 تا 1967 در انیستیتوی تحقیقات ساختمانی اشتغال یافت و در طراحی مرکز شهر پیتستی شرکت کرده و طرح مرکز تدریس شهر مذکور را ریخت.
لسکو از سال 1967 در قسمت طراحی نمایشگاههای بینالمللی اتاق بازرگانی رومانی استخدام شد و طرحهای ساختمان نمایشگاه ملی اقتصادی (1969)، غرفهی رومانی در پاریس (1967) و از سال 1967 تا 1970 به ترتیب سالانه نمایشگاههای بینالمللی لندن، سیدنی، کوبورک و تلآویو را به اجرا در آورد.
مارتا نیکولسکو همسر اسکانیو دامیان بود و این زوج معمار به طور مشترک در اولین کنگرهی بینالمللی معماری ایران شرکت داشتند.
متن سخنرانی
خانمها، آقایان،
اجازه بدهید در حضور شما اعتراف کنم که مرا غرق محبت و عنایت کردهاند که اجازه دادهاند در این جلسه شرکت کنم و بهخصوص آنکه سخن بگویم؛ آن هم در برابر همکارانی که به آثار مشهور و تجارب غیرقابل انکار خویش شهرهاند و در برابر میزبانان و همکاران محبوب ایرانیمان که احتمالاً در ابراز عقیده و اظهار نظر –خاصه در موضوعی چنین مشکل و بحثانگیز- صلاحیتی بیش از من دارند.
با این همه جرأت میکنم که در نهایت خضوع و بدون هیچ داعیهای، صورتی از مسئلهی مورد بحث و خصوصاً مطلبی دربارهی “سنت و معماری داخلی امروز” را –که من به دلیل اشتغالات حرفهای خود به این قسمت از کار تخصصیمان نزدیکتر هستم- ارائه کنم.
سنت و معماری داخلی امروز
1. در تمام پهنهی زمین، تودهی وسیع مصرفکننده، معماری نو را پذیرفته است؛ حتا آنهایی که امکاناتشان اجازه میدهد چیز دیگری برای خود فراهم آورند –مثلاً مواد مطابق اصلی- از یک قصر یا تغییر و ترمیم دقیق و امانتدارانهی قصری که ارزش انکارناپذیری داشته باشد.
دخالت وسایل مدرن را نمیتوان انکار کرد و هیچکس دارای شخصیت و نهادی چنان قادر نیست که تنها به خاطر جذابیت افاده، اکسپرسیون، هماهنگی و زیبایی –که شاید هنوز هم بهکلی از میان نرفته باشد- از راحتی و آسایشی که امروزه تکنولوژی مدرن در اختیار گذاشته و از ساز و برگ تکنیکی که آسودگی و آسایش را در جزئیترین وسایل میگنجاند، چشم بپوشد.
وسایل آسایش روزگار ما و کیفیت اجرای ذیقیمت آنها امروزه بر حسب تغییرات و تحولات تجهیزات تکنیکی سنجیده میشود. مطمئناً امروزه کمتر آدم خلوضعی را میتوانیم پیدا کنیم که “کادئورو” را برای اقامت به یکی از این ویلاهای پرفضای جمعوجوری که دههزار دههزار ساخته میشود، ترجیح بدهد؛ البته این هم هست که بعضیها دههزار دلار وسایل و لوازم آماده میکنند، منتها آن موضوع دیگری است.
2. اگرچه هرگز نباید فکر سلیقههایی که بهحصر معنی “شخصی و فردی” هستند را به سر راه داد اما گهگاه به ملغمههایی از تضادها برمیخوریم که مشروع و مجاز مینمایند، و این زمان، در برابر هماهنگیهای مطبوعی که پر از تضادهای انتزاعی هستند، لُنگ میاندازیم. با این وجود، اینها ظرافت و قدرت نفوذ فوقالعاده دارند و غالباً فضای دلنشینی خلق میکنند که آرامشبخش و گاه شاد هستند.
ما از داعیههای خودمان چشم نمیپوشیم، کمتر از دیگران هم سختگیر نیستیم و در قضاوت سلیقهها نسبت به یک دوره و عصر هم قدر نمیورزیم؛ اما در صورتی که این امکان مشهوداُفتاده و تجربهشده را تصدیق کنیم که “یک خانهی امروزی مجهز به وسایل تکنولوژیک معاصر را میشود خیلی خوب با اثاث سنتی هر دورهای تزئین کرد، منتها به شرط آنکه انتخاب مذکور از روی ذوق و سلیقه صورت گرفته باشد. چون در هر حال، مهر و نشان قدمت، اغلب میتواند ارج و منزلت اثاث را ارتقا دهد.
اما بر سر معماری داخلی که بازگردیم –بر سر تملک و استفاده کردن از چیزهای قدیمی- مسئلهای که به این شکل طرح شود، صحیح است اما این حقیقت به جز یک قلمرو خاص و یک محصول و دستاورد محدود را در بر نمیگیرد.
باقی میماند تحقیق در اینکه آیا سنت میتواند در برابر سفارش و الزامات اجتماعی و نیز در برابر وظیفهی ما، تا دستاورد امروز گسترش پیدا کند؟ من حتا نسبت به اینکه “آیا در یک ساختمان مدرن با یک معماری معقول که به وسیلهی ابزار تکنیکی روز، معنا و مفهومی به خود گرفته (مثلاً یک هتل)، میتوان این اجازه را به خود داد که سالنها را به سبک یکی از ادوار گذشته درآوریم و از این راه، سینوگرافی کموبیش موفقی را اجرا کنیم” بدگمان هستم؛ خواه کینگز هتل تهران باشد یا والدورف آستوریای نیویورک.
نظر من این است که در معماری داخلی –خواه در خانه یا جای دیگر- موارد سنتی، چنان که شاید و باید، مقام خود را به دست آورد. درست مانند سنتی که فرایند برداشتی دقیق و موشکافانه باشد؛ برداشتی آگاهانه و فعال که تمامی دادههای فیزیکی، مادی، اقتصادی، اجتماعی و تمامی آداب، عادات و افکار فلسفی را بگیرد و بر زمان حال انتقال دهد.
اما ترس من همه از آن است که کارمان از این آموختن به سرافکندگی کشد. وحشتم از این است که ببینم کار به رونوشت برداشت از چیزهایی کشیده که علت وجودیشان یکسره حجت عملی و انگیزهی کارایی است و حتا حکمت بالغهی خود را هم از دست دادهاند.
لاجرم گمان میکنم بتوانیم اینطور نتیجه بگیریم که: هم در قلمرو معماری علیالاطلاق (که یک رشته مسائل پیچیدهی عملی، تکنیکی، اقتصادی و غیره را بیان میکند) و هم در قلمرو کوچک معماری داخلی، تقلید، کاری است که هیچ ارزشی ندارد و کمترین بهرهای به پیشرفت نمیرساند.
اسکانیو دامیان (Ascanio Damian) در سال 1914 در بخارستِ رومانی به دنیا آمد و در زمان حضور در اولین کنگرهی بینالمللی معماری در ایران، 65 سال داشت.
او در سال 1942 لیسانس معماری خود را از دانشکدهی بخارست دریافت کرد و به شغلهای مختلفی پرداخت؛ او در سال 1943 از طرف دولت رومانی به فرانسه اعزام شد اما به علت جنگ، اقامتش در سال 1947 پایان یافت. دامیان بین سالهای 1949-1942 موفق به دریافت جوایز متعدد معماری شد و در سال 1945 به عضویت انیستیتوی معماران درآمد و سپس به مقام ریاست این انیستیتو رسید.
متن سخنرانی
موضوع سخنرانی: سنت و معماری معاصر
صفت “معاصر” که به یاری آن معماری امروز را بررسی میکنیم […]، اکنون بیش از هر زمان دیگری القاکنندهی شیوهی تفکری است که “تا حداکثر پیشبینی” هدایتش میکند، قادر به ارضاء نیازهای روزافزون بشریت است و هر نتیجهای بدون آن در معرض خطر “غیرمؤثر از آب درآمدن” میباشد؛ یا این خطر که از جهت جفتوجور نبودن با زمان، گران و پرخرج تمام شود (این شاهدی است بر تکامل تمدنها که مدام با آهنگ روبهشتابِ گسترشها در خود فشرده میشود).
امروزه دیگر بهخصوص در امر معماری، نمیشود کلمهی “معاصر” را بهعنوان “مولد نیازهای موجود” تلقی کرد بلکه مفوم آن چنین است: “آمادگیدهنده، رودستزننده و پختهکنندهی طرحها؛ به شیوهای که حتا بسیاری از نیازهای آینده را هم جوابگو باشد.”
بیوحشت از اینکه اشتباه کرده باشیم، میتوانیم اقرار کنیم که عصر حاضر به کیفیات سهگانهی “مفید، استوار و زیبا” که نشانههای همیشگی هرمعماری خوبی بوده است، یک کیفیت چهارمین نیز بیفزاییم، که همانا “کمیت” است. دیگر در اینجا کمیت بر خلاف اصل همیشگی خود، با ویژگی “کیفیت” در تضاد و تعارض نیست بلکه برعکس، به یک هیئت واحد درآمدهاند و آنچه باعث بهوجودآمدنش شده، همان نقش غایی اجتماعی است که معماری معاصر ملزم به اجرای آن است.
بدون وسایل تکنیکی مدرن که به گردن معماری معاصر آویزان شده و او را هم گرفتار قانون تولید متوالی (سریالی) کرده است، ساختمانها نمیتوانند خصیصهی تودهای پیدا کنند.
بهناچار معماری هر روز بیشتر در تلاش استفاده از ابزارهای محاسباتی و اجرایی است؛ ابزارهایی که استعمالشان عمومیت داشته و تا همین اواخر هم مورد استفاده قرار میگرفتند و از زمین تا آسمان، با ابزار پیشهوران تفاوت دارند. جهش، آنچنان بلند است که به فرض محال اگر بشود معماری حاضر را با خصوصیات پیشهورانهی سابق مقایسه کرد، قدمهای اولیهی معماری امروز در نزد آنچه در آیندهای نهچندان دور از آن انجام شد، چیزی در حدود همان کارهای معماران پیشهور قدیم جلوه میکند.
جمعیت کرهی زمین روزانه دویستهزار نفر افزایش پیدا میکند، و تحت این شرایط، این جهشها از هر نقطهنظر قادر به تعیین و توجیه تغییرات و تبدیلاتی که در اساس تعقلی مسائل معماری صورت پذیرفته، هستند. در مطالعهی پدیدهی معماری که علیالدوام در راه تکامل پیشرفته است، رابطهی میان سنت و دستاوردهای هر دورهی مشخص، از نکاتی است که بحث در موردشان در شرایط جدید –بهخصوص برای شناخت چهرهی معماری معاصر- اهمیت فوقالعاده دارد.
به عبارت دیگر، رابطهی میان ارزشهای والای معماری گذشته و ارزشهای جدیدی که دنبال هیئت و موقعیت شایستهی خود میگردند، باید بپذیرد که در جهت تثبیت گذشتهها جای خود را با آن عده از عناصر سنتیِ ذاتاً غنیتری که دارای محتوای واقعی و ارزشمند هستند، عوض کند و این عمل را از راه کنار گذاشتن شیوهی افراط در سادگی سطحی (که مستقیماً به ظواهر و اشکال و عناصر مربوط میشوند و در ترکیب یک اثر معماری، نقش فرعی بر عهده دارند) انجام دهد. این رد و استنکاف باید در جهت جستوجوی رابطهای مهمتر تجلی کند؛ در جهت جستوجوی محتوای صمیمانه و فطری پدیده که در مجموع عناصر تعیینکنندهی هر آفرینش هنری به کار میآیند.
باید کوشید که از میراث سنتها، مفاهیم ژرفتر آثار معماری گذشته را (که خواه از سر اتفاق و خواه آگاهانه دارای ارزش واقعی هستند) بیرون کشید. البته این مهم که به بهای تلاش علمی، احاطهی کامل و تفسیر خلاقهی ارزشهایی جاودانه (از قبیل پاسخگویی به مقام و موقعیت جغرافیایی، منطق مصالح و کاربرد آنها، برداشت و مفهوم فضا، زبان صریح) به دست آمده و در مجموعهی معنوی هر تمدن، از قابل ملاحظهترین دستاوردها محسوب میشود.
معماری معاصر باید “خودش” باشد و از این رو باید بهدقت معلوم شود که ما در کجای مفهوم “عصر” [دوران] زندگی میکنیم. معماری معاصر این عمل را با بازآوردن نوبهاری شایسته انجام میدهد، به طوری که با تداوم آنچه “سنتهای نیکو” نامیده میشود، مغایرتی نداشته باشد، مگر آنکه از برترین ارزش های گذشته تغذیه کند تا بتواند به نیروی تازگی خویش، در شمار آن ارزشها قرار گیرد و به نوبهی خود، ارزش سنتی پیدا کند.
از این گذشته با ملاحظاتی در این نکات میتوان در معماری معاصر از یک “ثنویت عمل” سخن به میان آورد: از یک سو عمل “اعاده-پیشرفت” و از سوی دیگر عمل “سنت-سبقت” که هیچکدام نمیتوانند صورت اجابت پیدا کنند مگر از طریق احقاق یک معماری شایسته و کاملالعیاری که خصیصه، هنجار و تعالی هر تکاملی را داراست و لاجرم میتواند در سلسلهی این تکامل، محلی از اعراب پیدا کند.
معماری امروز فراخوانده شده است تا تناسب نهایی را در نهاد بنا جایگزین کند؛ نتیجهی خیر و استادانهای از بازی سنت و ابداع، از بازی شایان ارزش و نویی که تنها به همین اسناد زنده است. نیز مسلم است که استعداد و شخصیت، توجه موشکافانه، قدرت تشخیص در انتخاب فرهنگ، تأثیرپذیری از ارزشهای ملی و جهانی و همچنین قدرت علمی، از جمله کیفیاتی هستند که معلوم میکنند چه کسی قادر است وظایف یک معمار را انجام دهد. از این گذشته، همینها شرایطی هستند که مجموعاً هم آفرینشهای هنری را به وجود میآورند و هم زمینه را برای تداوم یک تمدن و سنتهای ماندگار آن آماده میکنند؛ و باز همینها شرایطی هستند که اگر همچون درس به کار بسته شوند، از این خطر که چسبیدن به گذشته و ادامهی سنتهای محلی به تاریخگرایی، فولکلوریسم و منطقهگرایی مبدل گردد (و به عبارت بهتر، از آنچه ناگزیر به سنگهای پیشِ روی پیشرفت حقیقی معماری تبدیل میشود) جلوگیری میکنند.
مجال ما همه درست در دورهی انفجار واقعی تکنولوژی بروز کرده که در ساختمان تمدن، کیفیت اندیشه و عملکرد آدمی دارای عمیقترین تأثیرات بوده است و روزی فرا میرسد که در جهان معنی و ماده، افقهای تازه و بیتردیدی کشف شود؛ در آن زمان مجالی دست میدهد تا شاهد و سازندهی ارزشهایی باشیم که در آن با قابلتقدیرترین عناصر معماری عصر ما، نطفههای معماری آینده را به وجود میآوردند، به این منظور که عناصر سنتی خود را در آن آثار جدید بازشناسی کنند.
هر آنچه که امروز صورت تحقق و اجرا به خود گیرد، بخشی از گذشته را در خود خواهد داشت؛ و نیز پوسیدگی و نطفهی پیری و تنزل و در رأس خود، زوال را.
سنتیترینِ کارها، جستوجو است؛ جستوجویی به معنای مقابلهی کهنه و نو، نفی هرآنچه از زمان خود تخطی کرده و اعتلای هرآنچه که جدید و تازه است.
شاید حالا دیگر –بهخصوص پس از شرح بسطها و تصریحات قطعی که از آسانگرایی و مطلقگرایی در امان میدارد- این اعتراف آنقدرها هم مخاطرهآمیز نباشد که: «قویترین و انسانیترین کار سنتی، پیروزی و اعتلای “نو” است و کشیدن خط بطلان بر آنچه از زمان خود تجاوز میکند. هرگونه پیشرفتی که مدام از طریق تخطئهی آثار متعالی به زمان خود، تشویق به حرکت کند، پیشاپیش از لحاظ تاریخی منکوب و منتفی است.»
آیا میان آثار بزرگ معماری حاضر، اثری را سراغ داریم که بتواند در مقابل عامل فرسایش زمان، چند دهه بیشتر تاب بیاورد؟ اگر جواب این سؤال منتفی است، شاید دلیلش آن باشد که این آثار از فرهنگ تکثیر مادی، بیشتر بهرهبرداری کردهاند تا از فرهنگ معنوی.