ایدهها، شیوههای طرّاحی و مسائل: پویا خزائلی پارسا
1. ویلای شهرک دریــاچه

برخلاف تکنیک معمولی که در سایر پروژهها استفاده میکردم، که عموماً با تعریف یک دیاگرام و از پیشبُرد آن دیاگرام در پلان و مقطع شکل میگرفتند، طرح این پروژه را بر مبنای یک اسکیس سهبُعدی پایهریزی کردم. دو مسئله شکلدهندهی اسکیس اوّلیهی پروژه شدند: اوّلی علاقهی شدید من به روایت داستان در پروژه بود؛ منظور پروژهای است که روندی را تعریف میکند که در آن اتّفاقات متفاوت به یکدیگر مربوط میشوند. این ناشی از علاقهای بود که برخی پروژههای لو کُربوزیه در من ایجاد کرده بودند، و مسئلهای که در بسیاری از پروژههای کُربوزیه حضور پُررنگ دارد و شاید تا امروز کمتر به آن توجّه شده. مسئلهی دوّم، شکل دادن نقاط مهمّ این داستان بر اساس نقدی از محیط پروژه بود. با وجود نزدیکی پروژه به دریا، ساختار شهرکی که سایت پروژه در آن واقع شده بود تمامی رابطهی انسان با این طبیعت بکر را بهکلّی از میان میبرد: نه نسیم دریا در محیط این شهرک حس میشد و نه دیدی به این طبیعت در شهرک وجود داشت، مگر اینکه شما درست در مقابل دریا و در پشت آخرین ردیف ویلاها قرار میگرفتید. بدین ترتیب بود که ابتدا مهمترین نقطهی داستان را سطح افقی معلّقی بر فراز شهرک در نظر گرفتم؛ گسترده در بالاترین سطحی که قوانین شهرک اجازه میداد، تا با ایستادن بر فراز محیط مسموم شهرک در ارتباط با طبیعت اطراف آن قرار بگیریم. مسئلهی مهم قرار دادن این سطح در ارتباط با نقطهی آغاز داستان، یعنی در اتّصال خیابان شهرک با پروژه بود که در ابتدا با یک حرکت اسپیرالی (مارپیچی) و به صورت پیوسته به یکدیگر متّصل شدند، که بدین ترتیب فضای جدیدی را نیز در میان پروژه پدید میآوردند؛ فضایی شبیه به حیاط مرکزی در اُلگوی خانههای ایرانی.
در اوّلین جلسهی ارائهی طرح به کارفرما، وی متراژ درخواستی خود را به دو برابر افزایش داد ــ کاری که از دیدگاه من به نابودی ایدهی مطرح شده میانجامید. امّا در روند شکل دادن این ایده بر اساس متراژ جدید، کاملاً بر خلاف انتظار من مسئلهی پروژه با تعریف خاصّی که از فضای منفی ارائه کرد غنیتر شد. برای اعمال این نظر به سادهترین شکل، طرح اوّلیه را بر روی یک پایهی مکعّبمستطیلشکل ــ به منظور اضافه کردن یک طبقه ــ به طول و عرض خودش قرار دادم؛ درست مانند مجسّمهای که روی پایهای قرار گیرد. در مرحلهی بعد، این پایه با پروژه ترکیب شد و بدین ترتیب طرح در تعادلی میان حرکت اسپیرالی آن و رفتار فضای منفی که شبیه به بُرشهایی در داخل یک مکعّب شده بود قرار گرفت. این دوگانگیِ طرح که در ترکیبی یگانه و در گفتوگو با یکدیگر قرار میگرفت، رابطهای جداییناپذیر میان فضای منفی که پروژه به صورت یک حیاط مرکزی آن را احاطه کرده بود و سطوح پیوستهی طرح که از زمین به باغ روی سقف ختم میشد، برقرار کرد. سایر اجزای طرح نیز بر اساس مشاهدات در هنگام ساخت پروژه شکل گرفتند. مثل لبههای بیرونزدهی سطوح که بر اساس بازنمایی جای دقیق تیرها در پروژه شکل گرفت و به آن حالتی مجسّمهوار بخشید.
بعد از اتمام پروژه متوجّه مسئلهای شگرف شدم. در اینجا پروژهای شکل گرفته بود از ترکیب کیفیّت فضای معماری ایرانی که در فضاهای منفی پروژه نمود میکرد و مسئلهی پیوستگی سطوح در معماری مدرن که همواره بهعنوان یکی از مسائل پایه در ریشههای معماری مدرن مطرح میگردد؛ امّا حقیقت این است که شکلگیری این مسئله در این پروژه پیشبینینشده بود.
معماری معاصر ایران: ویلایی
_______________________________________
نام پروژه: ویلای شهرک دریــاچه
مشتری: تهمیه درویش
زیربنا: 348 متر مربع
هزینه در هر متر مربع: 200 یورو
مقاطعهکار: نیما درویش