خانه طرح
شوروم پاسارگاد، اثر پوریا احمدی

کنج حس، اثر سپهر مهردادفر ،طرح و ایده‌ی هامون

مدال ویژه‌ی استعداد در حال ظهور در مسابقه طراحی داخلی سال 1398 در دسته‌ی مبلمان بدلیل اثر کنج حس در تاریخ بیست و سوم آبان سال یکهزار و سیصد و نود و هشت

«کنج حس» در پی کاوش آن احساسی در ماست که آن را می‌شناسیم اما در بیان آن ناتوانیم، احساسی که بخشی از خاطرات را ساخته و با رگه‌هایی نوستالژیک تمایلی به وجود می‌آورد و همچون افسوسی، انسان را در لحظه‌هایی از زندگی درگیر می‌کند. گویی انسان امروز ایرانی آرامش خود را در «گذشته» می‌جوید تا تصویری از آن را در «حال»، بازنمایی کند.
«کنج حس» مکانی است برای تنها شدن، نه تنهایی‌ای ناگزیر، که خلوتی خودخواسته، برای بازگشت به خود، شناخت خود، زندگی با خود و در نهایت خلق اثری از دل این تنهایی. خواه یک نغمه باشد خواه آرامشی از پی خوابی نیمروزی.
در این مجموعه در جستجوی پاسخی هستیم بر این پرسش که آیا می‌توان ابژه‌هایی خلق کرد، که رها از فضایی که در آن قرار می‌گیرند خود مکان‌ساز شده و یک «کنج حس» ایجاد کنند؟
«کنج حس» در چالش میان صورت و معنی -فرم و محتوا- در میانه می‌ایستد و هیچ طرفی را وا نمی‌گذارد. «کنج حس» معتقد به داستانی در پس هر ابژه است و آن را روح می‌داند، با همین نگاه صورت هر ابژه را کالبد تلقی می‌کند، کنج حس مجالی می‌یابد میان روح و کالبد، فارغ از آن که روح معتبر است یا کالبد، کنج حس هردو را یکی می‌انگارد و سعی در خلق جان اثر می‌کند.
کنج حس در ذهنيت اثر خلاصه نشده و مجال تکامل در جسميت يافتن نيز موجود است به اين معنا که در مسير عينيت يافتن جان، اتفاقاتی را پذيرفتيم.
«کنج حس» با آن که توانايی اجرای مو به موی جهان ذهنی خود را دارد، اما آگاهانه، پذيرای «اتفاق» است. بنابراين در اين روند، اتفاق به مثابه صُدفه تفسير نمي‌شود، مخلص کلام اين که «کنج حس» از ابتدای ذهنيت تا انتهای عينيت خويش تصادفی نيست. «کنج حس» همچون خالق ايرانی-معمار- ذهن و عين را يکي مي‌پندارد. علاوه بر اين ابژه‌های «کنج حس» محصول ذهن و تَن يک نفر نيستند، بلکه هر ابژه محصول برداشت‌ها، خرد جمعي و بدنمندی انساني طراحان و سازندگان آن است.
«کنج حس» در پی رسيدن به يک عيار تازه از زيبايی‌شناسي در «طراحی» است، عياری که نه به زيبايی‌شناسي مترقی «فرنگی» متمايل است، نه رو به «شرقِ» رنگباخته‌ی معاصر دارد. کعبه‌ی خود را نه در شرق می‌يابد نه در غرب بلکه بازگشتی به سوی خود دارد، بدون الگو و راهبر، خود را می‌جويد، گويي که در خويشتنِ خويشْ از گنجی آگاه است. از ديگر سو هم شرقيست هم غربی، شرق و غربی نه بر پايه‌ی جغرافيا که از منظر معنا.
«کنج حس» همچون جغرافيا و فرهنگ ايران، جايی است در ميانه، جايی روی لبه‌ی تيغ، تيغ تيزی برای بريدن «پيش‌فرض‌های طراحی»، رها از هر تصويري که «رسانه» با مُهرِ صحّت، ذهن را با آن انباشت می‌کند.

ابژه‌های کنج حس:

– سپهر مهردادفر – ارديبهشت 97 –

کتاب سال معماری معاصر ایران، 1398
____________________________
عملکرد:
مبلمان، طراحی صنعتی   

_______________________________________             

نام پروژه: کنج حس
عملکرد: مبلمان و اکسسوری
معماران اصلی: سپهر مهردادفر
همکاران طراحی: محمد میریان، حسین خراسانی، سعید میرطهماسب، ستاره مرزبان
اجرای پروژه: فرهاد آقازاده و سهیلا فلاح، داود حسنی، مهرداد واعظ‌زاده، نیروانا کیوانی و محمدحسن ابراهیمی، فرهاد افتخاری
تاریخ طراحی: اسفند 1397، خرداد 1398
تاریخ شروع ساخت: اردیبهشت 1398
تاریخ پایان ساخت: مرداد 1398
عکاسی پروژه: گروه هامون، گروه هنری کاج

ساغر:

ساغر مرثيه‌ای برای يک رسم کهن «ممنوع‌شده» اما «فراموش‌نشده» است که شايد امروز با رسمی تازه‌تر جايگزين شده. ساغر فارغ از کاربردش فرمی تنديس‌گون دارد و در طی زيست و تحرک خود با کاربرش تعامل می‌کند.

شيدا:

شيدا يک عودسوز است.طراحی شيدا متأثر از نقش‌مايه‌های ايران بعد از اسلام و روايتگر ماجرای شيدايی عارفی است که همچون عود در غم جدايی از مقصود ذره ذره می‌سوزد و در نهايت در محراب به وصل می‌رسد و به سوی مرگ می‌شتابد؛همچون سخن سعدی:«بر آتش تو نشستيم و دود شوق برآمد…» شيدا از سه تکه‌ی جداگانه‌ی برنزی ساخته شده است.

شاهرخ:

شاهرخ به عنوان یک صندلی روشی کهن از نشستن را بازنمایی می‌کند، قدری نزدیک‌تر به زمین، با الهام از الگوی زیستی پیشینیان و همچون تختی پادشاهی. این صندلی کوتاه از سازه‌ای فولادی و چرم طبیعی سرخ ساخته شده است.

تُرکناز:

تُرکناز يک صندلی است. از سازه‌ای فلزی با هندسه‌ای منتظم و قطعاتی از چرم طبيعی سياه و سرخ ساخته شده است. نام آن برگرفته از نام ملکه‌ی نازک‌اندام در داستان «گنبد سياه» از «هفت پيکر» نظامی است که نشسته بر تخت و در حالی که خدمتکارانی زيبارو او را در بر گرفته‌اند از راوی داستان ميزبانی می‌کند.

مجنون:

مجنون صاحب نوعی از نقص است. اين نقص جزيی از جوهره‌ی اوست. پس اين نقص نقشمايه‌ای از اصالت خواهد بود. اصالت به هر شکل يادآور صداقت است، حال آنکه اين صداقت ناخودآگاه باشد و چه بهتر که ناخودآگاه باشد.
مجنون در ابتدا برای استفاده در صحنه‌ی نمايش «دقيقا 9 سال و 3 ماه و 20 روز پيش کجا بودی؟» به نويسندگی و کارگرداني سيد فرشاد هاشمی طراحی شد که در عمارت نوفل لوشاتو و در زمستان 97 و بهار 98 به روی صحنه رفت. اين نمايش يک مونولوگ 4 پرده‌ای است که هر پرده، يک بيمار روانی و دغدغه‌های اجتماعي او را در جامعه کنکاش می‌کند. همچنين مجنون در تير آرت فر 98 حضور داشته است.

قرص‌قمر:

قرص‌قمر نام این آینه است، که از نگاه فرم و معنا صاحب کیفیتی زنانه است. در معرفی بصری این اثر سعی بر آن بود که انطباقی میان فرمی انتزاعی و هندسه‌ای زنانه میسر شود؛ هر دو زلالند و انطباق دهنده‌ی جهان پیرامون. این اثر در بستر حضور خود، فارغ از نگاهی مردانه، کیفیاتی مهجور از مفهوم زنانگی را به نمایش می‌گذارد. قاب و فرم‌های بیرون‌زده از شکاف‌های این آینه از چوب توت ساخته شده است. نسخه‌ی اولیه‌ی این اثر در نمایشگاه مکان معنای مهجور به نمایش درآمد.

سهراب:

سهراب در ادامه‌ی تلاش برای ایجاد زمینه‌ای نو برای «روش‌‌های متفاوت نشستن» است. نام آن از نام سهراب، پسر رستم، پهلوان افسانه‌ای در شاهنامه برگرفته شده. سهراب با سپاه تورانیان به نبرد ایران آمد و در جنگی تن‌به‌تن با رستم کشته شد، درحالی‌که یکدیگر را نمی‌شناختند. «تراژدی رستم و سهراب، تراژدی بی‌خبری است» (محمد علی اسلامی ندوشن،1394) مرگ سهراب نشانه‌ای از ذبح نسل نو و باورهای تازه، به دست نسل پیشین است و این اتفاق چندان از فضای فرهنگی امروز دور نیست. این صندلی، نسخه‌ی اصلاح‌شده‌ی یک پروتوتایپ پیش‌تر ساخته شده است. نسخه‌ی جدید با ترکیبی از چوب چنار و توت ساخته شده است. سازه‌ی لوله‌ای نگهدارنده از فولاد، یک حلقه‌ی ممتد است که در یک نقطه اتصال جوش دارد.

گيس:

گيس به لحاظ کيفيت بصري – با وجود شمايل غريب اما با رگه‌هايي آشنا – صندلي‌اي است که خود را در مرکز توجه فضا قرار مي‌دهد و مکان‌ساز مي‌شود. فرم پايه‌ي اصلي الهام‌شده از موي بسته‌ي دخترانه است، و نام اثر گواه اين مدعاست. گيس، راوي حس پدرانه‌ي طراح به فرزند خويش است. بدنه‌ي اين صندلي از دو کُنده‌ي چوب گردو و پايه‌هايي با ترکيب چوب و برنز ساخته شده است.

ایراندخت:

در فرآيند انديشيدن به او تلاشم بر آن بود تا انطباقی ميان يک شی بي‌جان و «جنسيت» را ميسر سازم. نامش در ابتدا «ايراندخت» بود؛ در مسير رقصيدن و بوييدنش، دلخوشی‌های مردانه رنگ باخت و در نگاهی فرم‌گرا و خالص درگير زيبايی‌شناسي و موجوديت محض کالبد «زن» شدم. وجودی بی‌نظير و الهام‌بخش در من متبلور شد؛ گويي «زنی» در من زندگی می‌کرد. هنوز نامش «ايراندخت» بود.

تارا:

تارا تجربه‌ای از مطالعه‌ی فرم‌شناسی سازه‌های زهی ايرانی است. تارا يک روشنايی برای شب از منظر کاربری و تنديسی براي روز از منظر فرم است. تارا از چوب ساخته شده و نورا از شکاف خود به بيرون می‌تاباند.

ماه منیر

ماه‌منير از نگاه فرم وامدار سازهاي کوبه‌ای ايرانی‌ست. اين چراغ بدون فاصله از سطح زمين و ايجاد يک هاله‌ی نور روی کف، يک مکان حسی در نزديکي خود می‌سازد و با استفاده از پتانسيل فرمی خود می‌تواند روشنایی‌ را به نقطه‌‌ی دلخواه ببرد.

بُرزين:

بُرزين در شاهنامه نام فرزند گرشاسپ و نوه‌ی جمشيد و از جمله پهلوانان نوذر است. همچنين به همراه کيکاووس به جنگ مازندران رفت و در دومين نبرد به کين‌خواهی سياوش دلاوری‌های بسيار نمود. اين صندلی در شکل‌گيری فرمال خود نمودی کالبدی از اين پهلوان ايراني را بازنمايی می‌کند. برزين از سازه‌ای فولادی، نشيمنی از چوب و با روکش چرم طبيعی ساخته شده است.

هدهد