جوابیه ی سهراب رفعت به نقد هنر معماری
نقد هرمنوتیک؛ آغازی بر مرگ مؤلف جوابیه‌ی آرتور امید آذری به هنر معماری

ایده، نقد و تحلیل خانه ی افشاریه اثری از آرتور امید آذری
سندرم معماری ایرانی!
نقد هنر معماری

مشخصات پروژه:
محل پروژه: جاده قدیم کمال شهر به هشتگرد، بعد از پلیس راه شهرک افشاریه
کارفرما: خانم بهشته ناظری
مساحت زمین: 1000 متر مربع
مساحت زیربنا: 300 متر مربع
نوع سازه: بتنی، تیرچه یونولیت
تاریخ شروع: بهار 1393
تاریخ پایان: تابستان 1394
طراح: آرتور امید آذری
همکاران طراحی: میثم فلاحی، نوشین صفایی،
مولود حسینی امیر
طراح سازه: علیرضا شعبانی
تأسیسات: حسین شاه نظری
اجرا: دفتر معماری آرتور و همکاران (AOA)
سرپرست کارگاه: رضا دریس شنه و هادی آذری
مدلینگ: دانیال آذری، مصطفی کمیلی، محسن قنادپور
تهیه ی نقشه های اجرایی: سعید جعفری
سه بعدی و گرافیک: سپهر ادیب زاده و امیرعلی باریکانی
عکاس: حسین حمزه لویی
وب سایت: www.omidazeri.com

مقدمه
توجه به تاریخ معماری ایران همواره دغدغه ی ذهنی معماران ایرانی بوده است. این توجه، از سطوح و عمق های مختلفی برخوردار است که ازجمله ی آن، بهره گیری از غنای معماری سنتی ایران در فرایند طراحی بناهای معاصر است. این کار با هدف زدن پلی عینی، بین آنچه که بوده است با آنچه که باید باشد، صورت می پذیرد. به‌ نظر می رسد نخستین تلاش ها در این زمینه را باید در آثار کریم طاهر زاده بهزاد (بیمارستان شاه رضا و آرامگاه فردوسی)، آندره گدار (موزه ی ایران باستان و مدرسه ی ایرانشهر) و نیکلای مارکف (دبیرستان البرز) مشاهده کرد. این جریان گمان می‌بردند آنچه که در ایران ساخته می‌شود باید رنگ و بویی از هنر ایران داشته باشد و این دیکته ای بود که کمابیش از سیاست وارد معماری شده بود ـ همان‌طور که پیش از این در قاجاریه نیز نفوذ و اعمال قدرت نوسرمایه داران قجری مجال را بر اصول‌گرایی معماران تنگ کرده بود.
یکی از قوی‌ترین نمونه‌های این روش طراحی، آرامگاه ابن سینا، اثر هوشنگ سیحون است. در واقع، در این اثر است که به‌خوبی تأثیرپذیری و ادغام همگون از معماری پیش و پس از اسلام را در طراحی فرم و فضای آن مشاهده می کنیم. علی رغم توجه و تأکیدی که بر اندوخته‌های معماری سنتی ایران در قبل از انقلاب اسلامی می‌شد و با وقوع انقلاب اسلامی شکل جدی‌تری نیز به خود گرفت، اما آثار متأخر از مبانی ریشه داری در این زمینه برخوردار نیستند و کمتر اثری را می بینیم که به خوبی از پس کار بر آمده باشد. در این دوره، معماران ایرانی تلاشی را در جهت بهره ی هرچه بیشتر از اندوخته‌ی معماری نیاکان خود آغاز کردند و به تفکیک نحوه ی بهره گیری از معماری سنتی ایران به چهار سطح ذیل پرداختند:
1. بهره‌گیری از معماری سنتی ایران در قالب تقلید یا تصفیه ی فرم ساختمان‌های آن (فرم‌برداری)
2. بهره‌گیری از هندسه ی پلان، دانه بندی فضاها و سیر تطور مقاطع ترسیم شده از معماری سنتی ایران (الگوپردازی)
3. بهره‌گیری از نمادها، اسطوره‌ها و نشانه‌های آشنا در معماری سنتی ایران (نمادپردازی)
4. توجه به مفاهیم در معماری سنتی ایران و بازتولید آنها در قالبی نو (مفهوم‌گرایی)
این سطوح، لایه به لایه عمیق‌تر، مفهومی‌تر، ذهنی‌تر و پیچیده‌تر می‌گردند. از جمله معمارانی که در این چارچوب تلاش‌هایی داشتند، می‌توان به سید هادی میرمیران، بیژن شافعی، فیروز فیروز و بسیاری افراد دیگر اشاره نمود. البته این روش از ضرورت‌های معماران ایرانی‌ست که مورد تأیید همگان نیز نمی‌باشد! عده‌ای معتقدند زمینه‌گرایی در معماری، مقوله‌ای به‌مراتب جذاب‌تر و مناسب‌تر با شرایط زمانه است. اینان معتقدند، توجه به گذشته ی معماری ایرانی، نه به نفع معماری ایرانی و نه در توان معماران ایرانی‌ست و این فرایند توجه به معماری سنتی، قیودی را به طرح و طراح تحمیل می‌نماید که باعث افت کیفی طرح یا دروغ پردازی‌های غیرعامدانه در ارائه ی اثر می‌گردد. ایشان همچنین این پرسش را مطرح می کنند که مگر می شود در بافت معاصر، با همه ی پیچیدگی ها و ساختارها و ابعاد و تأسیسات زیرساختی ای که دارد، بنایی تاریخی طراحی نمود؟ اگر نیاکان ما نیز اینگونه عمل می کردند، تاریخ معماری در ایران در نقطه ای متوقف می شد!
وضعیت مذکور، اگر نگوییم حقیقت محض، اما هشداری آگاهانه و به‌جاست! در مقابل، عده ای معتقدند تاریخ گرایی آنان، تفسیر غلط شده است و منظور آنان از تاریخ‌گرایی توجه به اصول و حدود زندگی ایرانی بوده است.
به‌هرحال، اگر تاریخچه ی انتقادی معماری معاصر را وارسی نماییم، متوجه این کشمکش پایان ناپذیر می گردیم و شاید راه حل متعادل تر را، که از جایگاه فکری معتبری نیز در جهان برخوردار است، در همان زمینه گرایی و منطقه گرایی و نظیر آنها پیدا کنیم؛ از جمله مزایای زمینه‌گرایی، نیل به پایداری نسبی و نزدیکی واقعیتِ محصول نهایی معماری به شرایط پروژه می‌باشد.
پروژه ی ویلای افشاریه کاری از آرتور امید آذری در این فضای فکری و بستر ذهنی طراحی شده است. معمار در تلاش بوده تا ضمن توجه به مسائلی که در ادامه مطرح خواهد شد، طرحی منسجم و قابل دفاع عرضه نماید. در این نوشته ما نگاهی به بنیان‌های فکری معمار و موفقیت او در نیل به اهداف تعریف شده‌اش انداخته‌ایم و در نهایت با جمع‌بندی و نتیجه گیری، سعی در توسعه ی روش و اجتناب از اشتباهات پیشین خواهیم نمود.
مبانی فکری امید آذری و اهداف وی از طراحی
ایده ی اصلی در شکل‌گیری طرح
«بازاندیشی معماری گذشته ی ایران از جمله باغ‌های ایرانی جوهره ی طراحی ویلای افشاریه را شکل داده  است. با در نظر گرفتن ارزش‌هایی که بازتاب‌ آنها به پدید آمدن بنا کمک می‌نماید، از جمله نظام معنایی باغ ایرانی و تأثیرات روانی محیطِ باغ بر انسان، ایجاد حس آرامش و دعوت او به تأمل و اندیشه، استفاده از نظام کالبدی باغ ایرانی با استفاده از عناصری همانند آب، نظام کاشت، استفاده از مصالح آجری نحوه ی استقرار بنا، هندسه‌ی شفاف، مسیریابی ست که به‌واسطه ی این مفاهیم، وصال به حقیقت مطلوب به سبب حضور، میسر می‌گردد.‌ در واقع، هویت این مجموعه در گرو یکپارچگی بنای کوشک و طبیعت پیرامون است که از طریق شفافیت جداره‌ها، دعوت کنندگی بنا، استفاده از آب و انعکاس بنا در آن، به منصه ظهور رسیده است.
در طراحی فضاها، توالی فضاهای باز و بسته در گرو مفهوم کوشک ایرانی، سلسه‌مراتب و نیز کیفیت بصری و اقلیمی فضاها مورد توجه بوده است. به همین سبب سیالیت و شفافیت بارزی حول وید و پله در مرکز بنا اتفاق افتاده است و فضاهای اصلی در جداره جنوبی آرایش یافتند تا از نور، تهویه و دید مناسبی برخوردار گردند.
ترکیب مصالح رایج معماری ایرانی با عناصر شفاف و مدرن، تعریفی از معماری ایرانی و معماری معاصر را ارائه می‌دهد. آن چنانکه این ترکیب مصالح در فضای داخل و خارج بنا، نمایان است.
مسیر ورود از درب ورودی تا عمارت اصلی، توسط یک راه از ترکیب آجر و گیاه نمایان است و ایجاد حوض کم‌عمق در بخش جنوبی بنا، ضمن ایجاد دید و منظر دلپذیر، امکان دستیابی به هوای مطلوب، آرامش و حضور آب را مهیا ساخته است.
از دیگر عوامل تأثیرگذار بر طراحی، می‌توان به تأکید بر حفظ محیط‌زیست و حفظ درختان موجود در سایت به ‌مثابه پاسداشت طبیعت، استفاده از منابع تجدیدپذیر انرژی، معماری پایدار، بهینه سازی اقتصادی، بازیافت مصالح ساختمانی و تصفیه ی آب اشاره کرد. کلام آخر اینکه بنای حاضر، تلاش گروهی‌ست که هویت معماری ایرانی را جست‌وجو کرده و اعتلای آن را در بافت آجری، حجم سبک، شفاف و دعوت کننده، باهدف بهینه‌سازی انرژی می‌توان یافت.»
تحلیل و نقد
محیط بیرونی
زمین ویلای افشاریه، قطعه ملکی‌ست در منطقه ی افشاریه حد فاصل کرج و قزوین، در شهرک ویلایی افشاریه. این شهرک، فازهای توسعه‌ی کلانی را در دست دارد و این زمین به‌طور تقریبی در مرکز شهرک قرار گرفته است. از آنجا که این شهرک بین آزادراه کرج-قزوین و جاده قدیم واقع شده، از موقعیت استراتژیکی مناسبی برخوردار می‌باشد. همچنین زمین اختصاص داده شده در تفکیک، قطعه ی چهارم و از نوع شمالی می‌باشد. دسترسی به این قطعه از کوچه‌ای همچون دیگر کوچه‌های شهرک مهیا می‌باشد و در واقع، دید و منظر سایت، نقطه ی قوت خاصی به‌جز احتمال دید به کوه‌های شمالی در بر ندارد. نهایت آن‌ که توپوگرافی زمین به‌دلیل ماهیت شهرک‌گونه‌اش، زمینی هموار و آماده می‌باشد.
مطالعه و برنامه ریزی
طرح ویلای افشاریه در مقایسه با دیگر بناهای موجود در سایت و تیپ خانه‌های ویلایی، نوعی حرکت رو به جلو محسوب می‌گردد. در سالیان اخیر، در ایران ویلاهای بسیار خوبی در سپهر معماری جلوه کرده‌اند که هریک، به‌نوعی سعی در توسعه ی دانش ما در معماری داشته‌اند. اساساً ویلا سازی برای ما معماران نوعی فرصت برای رهایی از بند قوانین دست و پا گیر شهرداری (و البته، به قول عده‌ای محدودیت‌های فرصت ساز) محسوب می‌گردد. البته این انتقاد وارد است که اکثر ویلاهای ساخته شده در این سال‌ها به مسئله‌ی فرم در معماری پرداخته‌اند و سعی کرده‌اند حداکثر آزادی خود را در حوزه ی فرم بکار گیرند. درحالی‌که تجربه ی پنج معمار نیویورکی نشان می‌دهد ویلاسازی فرصتی برای تجربه ی  سیر تطور فضایی جدید نیز می باشد. اینکه این ویلاها چقدر واقعاً در خدمت معماری ایران بوده اند و چقدر در خدمت خودنمایی سرمایه‌ای که در آنها خرج شده، دو مسئله ی متفاوت هستند. واقعیت این است که ویلاهای معاصر ایران، کم کم در حال رشد سلیقه ی عمومی و اعطای تجارب جدید به کاربران محدود خود و نهایتاً، آشنا کردن عامه ی مردم با توانایی های معماری می‌باشد، گرچه جمعیت این کاربران اندک است و تعداد ویلاهای معمارانه نیز نسبت به کل ویلاهای سقف شیروانی قرمز و هیولاهای کلاسیک، تعداد قابل توجهی نمی‌باشند. از طرفی، این ویلاها هیچ‌کدام پایدار نیستند، هیچ‌کدام فرایند طراحی پیچیده‌ای را بکار نبسته‌اند و هیچ‌کدام در حوزه ی تصور و خلق فضایی نو گام بر نداشته‌اند. اکثر این ویلاها به‌واسطه‌ی تجربه‌ی فرم‌های جدید، از مصالح نوین متناسب با این فرم‌ها (در ایران) بهره نبرده‌اند و نتیجتاً پروژه‌ای ناقص در عملکرد محسوب می‌گردند؛ بنابراین ویلاسازی در ایران، اگرچه موهبتی‌ست و برای ما فرصت ‌های مناسبی می سازد، هنوز هم پتانسیل بهره برداری های بیشتری را نیز دارد و ویلای افشاریه از این قاعده مستثنا نیست. این ویلا به علت رویکرد معمار، در نگاه نخست، از مصالح آجری و فرم معقولی بهره‌مند شده است.
ویلا به علت ماهیت خود از قید برنامه‌ی فیزیکی آزاد است و شاید تنها عامل محدودیت زای آن، اضافه شدن فضاهایی مانند استخر، سالن بیلیارد، فضای کار کتابخانه و … باشد. البته گاهی نیز تعداد اتاق‌های زیاد برای مهمانان یا تعدد فضاهای خدماتی، برنامه را از حالت معمول خارج می‌کنند. در ویلای افشاریه نیز به نظر، مشکل حادی در حوزه‌ی برنامه وجود ندارد که بر طراح فشار آورده باشد، بنابراین وی آزادانه دست به ایده پردازی زده است. با این حال تعداد فضاهای خدماتی بنا به نسبت فضاهای اقامتی آن، زیاد به نظر می‌رسد.
توانمندی امید آذری در طراحی با دست، از زمان دانشجویی‌اش مشخص بود ـ زمانی  که وی برای دفاع خود سرتاسر سالن ژوژمان را با اسکیس هایش پر کرد! دورانی که وی پس از فراغت از تحصیل، کسوت مدرس دانشگاه در پیش گرفت، مشخص کرد که امید آذری بر مرکب استعداد ذاتی خود به‌خوبی سوار شده است. در این پروژه نیز دستان پرتوان وی خلأ عظیم فرایند طراحی و توضیح ایده‌ها را در معماری ایران پر کرده است که حقیقتاً موفقیت بزرگی‌ست و اخیراً نرم‌افزارها و طراحان گرافیک توانسته اند در توضیح و تفهیم ایده‌های معماران به دیگران، نقشی اساسی بازی کنند. بررسی ویلای افشاریه فرصتی ست غنی برای تحلیل و تبیین جایگاه وی.
اسناد معماری
طرح ویلا از دانه بندی و تنوع فضایی خوبی برخوردار است و فرم آن، هم آوایی آجرهای نما و محوطه ی آن در نگاه نخست، به دل می نشیند. در واقع به‌واسطه ی اسکیس‌های توانمند طراح، اسناد ارائه شده برای بنا از بُعد هنری بالایی برخوردار هستند. بدین سبب، ویلای افشاریه حامل بار آموزشی فراوانی در حوزه ی ارائه می باشد و صد البته که ما را به خاطرات دوران دانشجویی، سادگی، سکوت آتلیه و صدای ماژیک های راندو می برد.
در طرح پلان، علی رغم ویلایی بودن پروژه، بعضی فضاها بسیار خرد هستند. برای مثال، فضای نشیمن عملاً اتاقی‌ست به ابعاد تقریبی 3.50 × 3.50 که در کنار درب ورودی تعبیه شده است. این فضا، بیشتر همچون راهرویی عریض می‌باشد تا هالی برای زندگی و گمان می‌کنم کاربران در آینده بیشتر در فضای تلویزیون و میز ناهار خوری اقدام به گفت‌وگو و زندگی نمایند تا در این محل. از طرفی این فضا، دید مستقیمی به اتاق‌خواب دارد و در جوار استخرِ ویلا، به‌همراه جکوزی آن می‌باشد.
استخر و جکوزیِ بنا در ضلع شمالی آن، در طبقه ی همکف و با دید به ورودی و حیاط پشتی بنا طراحی شده است. این نوآوری قابل تقدیر است که بالاخره استخر مجموعه در زیرزمین دفن نشده است! البته یک ورودی مستقیماً و بدون هیچ‌گونه فیلتری از حیاط پشتی، در شمال طراحی شده که کمی از منطق پلانی به دور است. ضمن اینکه، یک ورودی از این بنا مستقیماً به داخل بنا، دوباره بدون هیچ‌گونه فیلتری باز می‌شود! تقریباً پنجاه درصد دیوارهای سازنده‌ی این استخر شیشه می‌باشد که حتا با فرض دوجداره بودن این دیوارها، باید بر عملکرد صحیح آن و توانایی حفظ دما به دیده ی تردید نگریست؛ بنابراین استخر ویلای افشاریه نوآوری ای‌ست که البته بی‌اشکال نمی‌باشد.
در چیدمان عمودی فضاها نیز نکاتی جالب به نظر می رسد. اولاً، در این دید، عملکرد وید بهتر خود را نشان می‌دهد. در این نگاه متوجه قرارگیری بخشی از اتاق‌خواب بر روی موتورخانه نیز می‌شویم. از جایی که اتاق استراحت بر روی موتورخانه و یا طراحی سرویس‌های متعدد در گوشه گوشه‌ی طرح و یا درج درِ مستقیم از استخر مجموعه به کریدور منتهی به هال و از سمتی به حیاط‌خلوت پشتی تعبیه شده، باید طرح را اسیر وید مرکزی خود دانست. ویدی که محور سیرکولاسیون طراح بوده و ظاهراً در نقش بخشی از سامانه‌ی پایدارسازی طرح می‌بایست عمل کند. به تعقیب این، روف گاردن مجموعه نیز نمی‌تواند آن نقش کلیدی و جامع خود را بازی کند، زیرا با مفاهیم بنیادین خود در تضاد است. اساساً چرا باید برای ویلایی در افشاریه با باغ‌های پیرامونی و حیاط وسیع، روف گاردن تعبیه کنیم؟
جلوه ی بیرونی بنا
آنچه که معمار این بنا در مأخذ فرم‌یابی و سایت‌آرایی خود عنوان نموده است، به‌طور خلاصه شامل باغ ایرانی، کوشک میانی، توجه به بناهایی تاریخی موجود در زمینه و توجه به بعضی از اصول معماری پایدار در خصوص استفاده‌ی مجدد از مصالح پروژه ی قبلی، آب باران و دیوار سبز می‌باشد. از همین گام مشخص می‌شود که معمار در انتخاب استراتژی طراحی نتوانسته بین علایق خود انتخاب قاطعی انجام دهد. البته احتمال این هم هست که وی تحت فشار کارفرمای خود بوده باشد. همان‌طور که می‌دانیم، معماری ایرانی، معماری‌ای‌ست به‌غایت کامل و پایدار، اما حقیقت این است که امروزه آفریدن معماری ای که هم زمینه گرا باشد، هم ایرانی و هم پایدار، سخت است و علت این موضوع در تغییر سبک زندگی ماست.
در حقیقت، سبک زندگی امروز، نگاه به جهان و روش برخورد ما با مشکلات نوعی از بنا را می‌آفریند که سخت بتوان همچون بناهای نیاکانمان، آنها را از همه نظر برجسته دانست.
طرح ویلای افشاریه آن‌قدر بر مبانی فکری مختلف ارجاع داده می شود که خود گم می‌شود! به عنوان مثال برای فرم اصلی بنا، ادعاهای مختلفی مطرح می‌شود؛ از جمله توجه به دید و منظر سایت یا الهام از کوشک ایرانی یا حتا گرته‌برداری از فردی که نشسته است و دست بر بالای چشمان خود گرفته و افق را می‌نگرد. (طبق اسکیس های معمار)
به بیان دیگر، مرحله و تبدیل فرم سنتی به فرم معاصر در کار امید آذری، روال عادی را طی نکرده است؛ یعنی فرم جدید پس از تولد از درون فرم سنتی و قرارگیری در مرکز سایت، آن‌قدر مورد تهاجم و دست اندازی قرارگرفته که اصول آن درهم‌ شکسته. درنتیجه، بنای جدید اصلاً نماینده ی کوشک سنتی نمی‌باشد. به‌جز فرم که موضوعی شکلی می‌باشد، این بنا از دیدگاه مفهومی هم نتوانسته بیان دل‌نشینی از کوشک ایرانی ارائه دهد. همچنین در اتصال صحیح مفاهیم به پروژه نیز باید تردید داشت. جدا از فرم بنا، ابعاد بنا نسبت به باغ نیز اساساً در تناسب با کوشک ایرانی نیست. محور حیات باغ ایرانی، یعنی جوی آب، نظام کاشت و تنفیذ سکوت نیز در طرح دیده نشده است. برداشت امید آذری از کوشک ایرانی، چیزی نزدیک به ائل گلی تبریز است و این نمونه در معماری ایرانی بسیار منحصر به فرد می‌باشد.
از طرفی، بیرون‌زدگی و تورفتگی های فرم بنا، عملاً کمکی به مفهوم‌سازی نمی کنند. این اتفاقات، تنها حاصل بازیِ طراح بوده اند. این وضعیت با عقب رفتگی فرم در برج جام ملت و نمای پشتی آوا سنتر (هر دو از رضا دانشمیر) قابل مقایسه است که برای ایجاد گشایش فضایی و توجه به نورگیری همسایه ها انجام شده است؛ یعنی تغییر فرم نه به‌عنوان هدف صرف، بلکه به‌عنوان وسیله و روشی برای بیان مفهوم یا نیتی پنهان انجام شده است. کمااینکه در معماری ایرانی نیز همین گونه بوده و اگر اینگونه رفتار شود، آن معماری، ایرانی‌ست!
انتخاب مصالح، جزء اساسی‌ترین مراحل برنامه‌ریزی و طراحی پروژه است. فرانک لوید رایت معتقد بود: «هر استادی می‌داند که این مصالح است که معمار عادی را تبدیل به استاد معماری می‌کند.» امید آذری با هوشیاری آجرهای پسماند از طرح پیشین را در کف‌سازی محوطه و دیوار ورودی ویلا بکار گرفته است. وی حتا با طراحی دیجیتال و اعمال چرخش در دیوار چینی، این دیوار را پویا و به جهان معاصر نزدیک‌تر کرده است، هرچند باید در فایده ی قوس دیوار ورودی و ارزش آفرینی آن برای کار تردید داشت. به نظر نگارنده‌ی این نوشتار، وی حداقل در سه انتخاب مصالح، می‌توانست بهتر عمل نماید. نخست آجرهای کف‌سازی پله‌ها در داخل. دوم، آجر بکار رفته در شومینه‌ی ویلا و سوم، سنگ بکار گرفته شده در نما. امید آذری با زیرکی در اینجا هم با طرح مسائلی چون طراحی پارامتریک سنگ‌ها و برش سخت آنها، سعی در اضافه نمودن ارزش افزوده‌ای به طرح دارد، اما این چیزی از ناهمگونی سنگ نما با آجرها و یا کیفیت رنگ‌بندی داخل نمی کاهد.
عناصر توزیعی
ورودی اصلی بنا، که در واقع یکی از محورهای وارد کننده ی نیرو بر بنا نیز محسوب می گردد، پلی‌ست بتنی که از روی حوضچه ی مصنوعی رد شده و از سمت شرق به ساختمان نزدیک می‌شود. این پل و ایده‌های پشت آن از جذابیت خوبی برخوردارند، هرچند جز در مجموعه‌ی ائل‌گلی تبریز مانند آن را سراغ نداریم. ادامه‌ی مسیر پل پس از ورود به بنا، تبدیل به تراسی می‌شود که پیش روی بنا قرار دارد و رو به حوضچه در وجه جنوبی بنا دارد. پل و این تراس، علی رغم طراحی و ساخت، از صفات جوهری پل و تراس برخوردار نیستند؛ زیرا جدا از مسئله‌ی امنیتِ استفاده کننده، به لحاظ ابعادی و حسی نیز این دو شامل تعاریف پل و تراس نمی‌باشند. دال بتنی سازنده‌ی تراس علی رغم فناوری بالا و کیفیتِ اجرا، چه در زمینه ی رنگ و مصالح و چه در زمینه‌ی القای حس پلتفرم بنا، نمی‌تواند نقش خود را به‌خوبی بازی کند. ضمن اینکه طراح در انتهای مسیر، درب دیگری رو به بنا باز می‌کند که عملاً سر از میان فضای هال تماشای تلویزیون در می‌آورد! از این منظر نیز باید در تعریف ورودی و تراس و حیطه‌بندی در این پلان تردید داشت.
در حالی فضای ناهارخوری و فضای تماشای تلویزیون در طبقه‌ی همکف مکان‌یابی شده است که در عملکرد هر دو اختلال وجود دارد. فضای ناهارخوری، فاصله‌ی زیادی با آشپزخانه ی اصلی خانه (که البته در کمال تعجب از آشپزخانه  ی خدمات رساننده به طبقه ی بالایی کوچک‌تر است!) دارد و عملاً با مبانی فکری خود بیگانه است. گویی مبلمان، تنها برای پر کردن پلان بکار رفته‌اند. البته این میز از دید به جنوب حیاط و احتمالاً خورشید صبح (طلوع) برخوردار است. از طرفی فضای تماشای تلویزیون با مبلمان مدرن و بهره‌مند از تلویزیون دیواری خود می‌باشد و مشخص نیست تعداد زیاد نورپردازی‌های نقطه‌ای که در سقف کار شده و به‌نوعی نورپردازی سطحی را تداعی می‌کند، آیا با نیاز واقعی پروژه هماهنگ است یا خیر؟ و آیا این حجم شیشه امکان زندگی را می‌دهد؟ طراح، به اثربخشی بالکنِ پیش آمده بر بالای شیشه‌ها بیش از اندازه حساب کرده است. حتا اگر این اثربخشی مفید باشد بعید است پروژه از فضای گلخانه‌ای حاصله در امان باشد چرا که حجم نور طبیعی ورودی به بنا و نحوه‌ی چیدمان دیوارهای تمام شیشه در جنب و روبروی تلویزیون، عملاً جلوی استفاده حداکثری از تلویزیون را، به‌دلیل انعکاس نور، خواهند گرفت.
فضای معماری
با آنکه طراح علاقه مند به استفاده از اصول معماری ایرانی در طراحی خود بوده است، اما در عمل نتوانسته خود را از حال و هوای زندگی و مبلمان مدرن آزاد نماید. فضای نشیمن خانه، بیشتر از آنکه اتاقی ایرانی با گرمی رنگ و مصالحش باشد، هالی مدرن و سفید است که بیشتر به آثار مدرن اشاره دارد. طراح، در این فضا که در پیوستگی با ناهار خوری می‌باشد، با بکار بردن مصالح سفید رنگ و مبلمان مدرن و ترکیب سفید با رنگ سبز، عملاً از ایده‌های باغ ایرانی-کوشک ایرانی و معماری پایدار خود فاصله گرفته و به معماری مینیمال مدرن نزدیک می‌شود. اتفاقی عجیب که مهم‌ترین قسمت خانه را نه ایرانی، که مدرن می نمایاند! تلاش طراح در بهره‌گیری از آجر در داخل و جان پناه های آجری مشبک برای نیل به حسی ایرانی، عملاً تحت تأثیر دیگر اجزا و مصالح معماری بنا قرار گرفته است. از طرفی در ادامه ی این روال، همان‌طور که ذکر آن رفت، انتخاب مصالح نامناسب از جمله کف‌پوش، شومینه و پله ها باعث شده تا بنا دچار بحران چند شخصیتی گردد.
از نقاط قوت طرح، سیرکولاسیون داخلی بنا می باشد. تعبیر طراح از چرخش بر دور وید مرکزی و سیر و سیاحت داخل بنا به‌عنوان نقطه ی قوت طرح درست است و حقیقتاً در برابر آپارتمان های امروزی نکته ی قوتی  است. البته علی رغم تقاطع های زیاد مخاطب با دیدن سکانس های بدیع، مسیر خوبی را تجربه می کند. تلاش امید آذری در این زمینه حتا فرم کلی را تحت تأثیر قرار داده و از این حیث طراحی وی شجاعانه بوده است.
مهندسی و جزئیات اجرایی
پایداری در پروژه ی امید آذری مسئله‌ای پرسش‌برانگیز شده است. علی رغم استفاده ی مجدد امید آذری از آب باران و مانند آن، عدم توجه دقیق به شمال جغرافیایی و استفاده از شیشه در جهت باد غالب سایت، پرسش در باب حقیقت عملکرد دیوار سبز داخل بنا، اثربخشی باغچه‌ی کنار پیرنشین ها، تردید در عملکرد صحیح روف گاردن، تردید در عملکرد صحیح مکش هوا در وید و نهایتاً، تردید در ورود نور تابستان از نورگیر وید، مسائل اساسی ای هستند که معمار باید بدان‌ها پاسخ دهد. طراح در محل نصب پنجره ها و کور کردن دید غربی، بسیار منطقی عمل کرده است و با استفاده ی مجدد از آجرهای قدیمی، توانسته در زمینه ی پایداری بنا، کمک هرچند ناچیزی انجام دهد.
نوآوری طراح در بهره برداری از سیستم های مکانیکی نوین برای نیل به پایداری، علی رغم ناقص بودن سامانه در کار با تمام معماری بنا، قابل تمجید است و این نگرش اقلیمی اگر در بین همه ی معماران و روش طراحی آنان وارد گردد، قطعاً گام بزرگی برداشته ایم.
جمع‌بندی و نتیجه گیری
ویلای افشاریه اثر آرتور امید آذری، تلاشی ست قابل تمجید از طراحی که نمی‌خواهد بدون تعلق خاطر به فرهنگ خود خط بکشد. وی در جهت تطبیق خواسته ها، نیازها و توانایی‌ها قدم برداشته و اگر محصول، ضد تطبیق شده است، مسائلی چند دخیل هستند. تعلق خاطر امید آذری به الگوهای ایرانی در برابر بی تفاوتی بعضی معماران یا نوآوری‌های عجیب و غریب آنان، می تواند نویدبخش توسعه ی ایده های وی در آینده ای نزدیک باشد. ویلای افشاریه برای خط کش سخت گیرانه ی ما بی نقص نبود، اما شجاعت و روشنفکری امید آذری در انتشار این نوشته و نوشتن پاسخی برای آن، نشان از فرهنگ والا و حقیقت طلبی وی دارد. قطعاً این گفت‌وگو حرکتی‌ست که معماری ایرانی محتاج آن است و شروع آن سخت ترین قسمت اش می‌باشد، که دوستان ما را یاری کردند.

__________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________

منابع:
• امید آذری، آرتور (1394). خانه ی افشاریه. مرکز اسناد و روابط بین الملل فصلنامه‌ی هنر معماری.
• گروه مؤلفین، (1394)، روش های نقد و تحلیل بنا. هنر معماری قرن.

منتشر شده در : جمعه, 29 می, 2020دسته بندی: مقالاتبرچسب‌ها: